تئوری انتخاب در عمل | بررسی مؤلفه‌های رفتار و نیاز

آنچه در ادامه مطالعه می‌کنید
    برای شروع تولید جدول مطالب ، یک هدر اضافه کنید

    بعد از نقشه راه‌های موفق «اکت چیست؟»، «ذهن‌آگاهی چیست؟»، «هویت چیست؟» و «چطور لاغر شویم؟» این‌بار با شما هستیم تا در قالب این نقشه راه متفاوت، چگونگی رفتار و خواسته‌های نیازهای بنیادین انسان را از دیدگاه تئوری انتخاب بررسی کنیم.

    هر فرد در طول زندگی با واقعیت‌هایی روبه‌رو می‌شود و نسبت به آن‌ها، باید از میان راه‌های مختلف دست به انتخاب بزند. از طرفی هر انتخابی ممکن است دارای پیامدهای تلخی باشند و افراد در مواجهٔ با آن‌ها به اشتباه می‌گویند «واقعیت، این موضوع را به من تحمیل کرد».

    در ادامه قرار است که به‌صورت کامل با مفهوم تئوری انتخاب آشنا شویم و جنبه‌های مختلف آن را بررسی کنیم. تئوری انتخاب دارای ۵ مؤلفهٔ اصلی است که به‌طور ویژه در این نقشه راه به رفتار و نیاز خواهیم پرداخت.

    کاربست‌های تئوری انتخاب

    برای درک بهتر این موضوع، تئوری انتخاب را به گُلی تشبیه می‌کنیم که بررسی هرکدام از بخش‌های آن موجب شناخت بهتر و درک عمیق‌تری از این تئوری خواهد شد. اگر یک گُل را در نظر بگیریم، این گل از قسمت‌های مختلفی تشکیل شده‌ است.

    البته در این درسنامه موضوع بحث ما رفتار و نیاز است و به همین دلیل، در ادامه تنها به یک بررسی اجمالی از آنچه تئوری انتخاب است، بسنده کرده‌ایم.

    تئوری انتخاب چه بخش‌هایی دارد؟

    واقعیت درمانی

    اولین گلبرگ این گل را واقعیت درمانی تشکیل می‌دهد. کاربست تئوری انتخاب در سلامت روان -واقعیت درمانی- به افراد کمک می‌کند تا سازگاری بیشتری با خود و جهان بیرون پیدا کنند.

    وقتی تئوری انتخاب برای کمک به فردی که درد روان‌شناختی دارد، مورد استفاده قرار می‌گیرد، به این روند واقعیت درمانی می‌گویند. ازجمله مهم‌ترین و شایع‌ترین دردهای روان‌شناختی می‌توان به افسردگی، پنیک، فوبیا و … اشاره کرد.

    مدرسهٔ کِیفی

    یکی از مهم‌ترین فضاها برای رشد یک کودک، مدرسه است. به‌طور‌کلی کاربست تئوری انتخاب در مدرسه را مدرسهٔ کیفی می‌نامند.

    از طرفی بسیاری از دانش‌آموزان در برخی درس‌ها با چالش‌های روبه‌رو هستند و علاقهٔ کمتری نسبت به مطالعهٔ آن درس دارند. این موضوع یکی از دغدغه‌های اصلی والدین نیز است.

    تئوری انتخاب معتقد است که یادگیری و داشتن شوقِ خواندن یک درس، به ارتباط بین والدین، معلم‌ها و دانش‌آموز بر می‌گردد که در قالب مدرسهٔ کیفی به این موضوع می‌پردازد.

    مدیریت راهبرانه

    مدیرت راهبرانه به کمک مدیران می‌آید و موجب ایجادِ شوقِ کار کردن در پرسنل می‌شود.

    همچنین مدیریت راهبرانه به مدیر کمک می‌کند تا فضای کاری بهتری برای کارمندان خود ایجاد کند. از طرفی با مدیریت راهبرانه می‌توان جلوی کم‌کاری و خرابکاری کارمندان را گرفت که این امر، به سلامت سازمان کمک زیادی خواهد کرد.

    به‌طور کلی به‌کارگیری اصول تئوری انتخاب برای مدیریت منابع انسانی در محیط کار را مدیریت راهبرانه می‌دانند.

    روابط زناشویی

    بسیاری از روابط زوجین یا هر گونه رابطهٔ دو عضوی، با تعارض‌ها و مشکلاتی همراه خواهد بود. همچنین در اغلب مواقع این موارد باعث از دست رفتن نشاط در رابطه و درنهایت از بین رفتن خود رابطه خواهد شد.

    از طرفی افراد می‌توانند ارتباط بهتری باهم داشته باشند که برآیند این روند، موجب بالا رفتن کیفیت رابطه خواهد شد. به‌طورکلی به‌کارگیری اصول تئوری انتخاب برای داشتن رابطهٔ دو عضوی بهتر در این بخش خلاصه می‌شود.

    فرزند پروری

    تئوری انتخاب برای این منظور نیز حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. درواقع روی ژن هیچ‌کدام از انسان‌ها تربیت فرزند وجود ندارد. پس والدین برای داشتن روند تربیتی مناسب فرزندان‌شان، نیاز به یادگیری درست این مفهوم دارند. به‌کارگیری اصول تئوری انتخاب برای شناخت اصول تربیت فرزند در این بخش خلاصه می‌شود.

    کوچینگ

    افراد با داشتن یک کوچ می‌توانند پتانسیل‌های خود را به فعلیت برسانند. به‌طورکلی کوچ‌ها به دو دسته organisational coach و life couch دسته‌بندی می‌شوند و در ادامه توضیح مختصری دربارهٔ هرکدام خواهیم داد.

    از طرفی کوچ با توجه با پتانسیل‌ها، توانمندی‌ها و ارزش‌هایی که فرد دارد، می‌تواند فرد را به سمت مسیر بهتری از زندگی هدایت کند. این یعنی افراد بتوانند ارزش‌های خود را زندگی کنند و از طرفی یک زندگی شاد را تجربه کنند.

    کوچ سازمانی

    این افراد به کمک سازمان‌های می‌آیند تا چالش‌ها را بهتر حل کنند و میزان بهره‌وری سازمان را بیشتر از هر زمانی کنند.

    کوچ زندگی

    اغلبِ این افراد علاوه بر داشتن دانش کافی و شناخت اصول کوچینگ، نیاز به شناخت عمیق و تسلط بر یک یا چند شاخه روان‌شناسی دارند و بدون این موضوع قادر به انجام کاری نیستند.

    بنیان اصلی تئوری انتخاب

    مفهوم این گلبرگی که تاکنون بخش‌های مختلف آن را باهم بررسی کرده‌ایم به پایان نرسیده است و در ادامه به دو بخش مهم علم روان‌شناسی -ساقه- و مجموع علوم مختلف، فلسفه و ادبیات -ریشه- نیز خواهیم پرداخت.

    بنیان اصلی تئوری انتخاب

    اگر به تصویر بالا دقت کنید، متوجه خواهید شد که بنیان اصلی این تئوری را دقیقاً چه چیزی تشکیل داده است. ازاین‌رو تئوری انتخاب، یک تئوری کاملاً علمی است در طی دوره‌های مختلف، نسبت به دستاورد‌های جدید علمی بارها مورد ارزیابی مجدد قرار گرفته است و این روند در آینده نیز اجرا خواهد شد.

    همچنین تئوری انتخاب تنها به مواردی که تا کنون با هم بررسی کرده‌ایم، ختم نمی‌شود. این تئوریِ علمی، اجزای مختلف دیگری را نیز دارد که در ادامه به دوتای اول آن -رفتار و نیاز- خواهیم پرداخت.

    ۵ مؤلفهٔ اصلی رفتار

    ۱. هر آنچه از انسان سر می‌زند، یک رفتار است

    قبل از هر چیز باید با مفهوم رفتار بیشتر آشنا شویم. در تعریف کوتاهی می‌توان گفت که هر آنچه از انسان سر می‌زند -از گریهٔ یک نوزاد تا رفتار پیچیده‌ای مانند طراحی آخرین نسل گوشی‌های هوشمند- یک رفتار است. درواقع هر نوع رفتاری فارغ از سادگی یا پیچیدگی را یک رفتار می‌نامیم.

    تا اینجا با مفهوم کلی رفتار، آشنا شدیم و زمان مناسبی است تا چند رفتار را باهم بررسی کنیم. مشت کوبیدن روی میز، پرخاش هنگام گرسنگی، وسط خیابان یا دور میدان پارک کردن، بددهنی هنگام بروز یک اتفاق، کتک زدن یا تنبیه دیگران، انجام ندادن کارهایی که به ما محول شده‌اند و هر چیز دیگری که از انسان سر می‌زند، یک رفتار است.

    ۲. همهٔ رفتارها معطوف به یک هدف هستند

    هیچ انسانی هیچ رفتاری را بی‌هدف انجام نمی‌دهد. وقتی نوزادی گریه می‌کند، در حال انجام یک رفتار است تا دیگران را نسبت به وضعیت خود مطلع کند. ممکن است دلیل گریهٔ این نوزادْ درد، گرسنگی، احساس گرما یا سرما و هر چیز دیگری باشد؛ اما این رفتار، بی‌هدف نیست.

    حتی ممکن است که همین نوزاد گریه را بهانه‌ای برای بغل شدن انتخاب کند که باز این رفتار بی‌هدف نیست و این نوزاد دست به انتخاب رفتاری می‌زند که پاسخی از جنس بغل شدن دریافت کند.

    ۳. هدف همهٔ رفتارها ارضای یک یا چند نیاز است

    تمامی رفتارهایی که تا اینجا از آن‌ها نام بردیم و تک‌تک رفتار هر یک از ما، برای رفع نیازهای‌مان هستند.

    درواقع چه یک نوزاد، چه بزرگ‌ترین ثروتمند دنیا، برای ارضای یک یا چند نیازِ ژنتیکی خود دست به رفتار می‌زنند. البته دربارهٔ نیاز‌ها به‌طور مفصل در ادامهٔ همین نقشه راه صحبت خواهیم کرد.

    چطور رفتار می‌کنیم؟

    ۴. تمام رفتارها را انتخاب می‌کنیم

    تصور کنید که یک صبح سرد زمستانی است و سوار ماشین به سمت محل کار در حرکت هستید. همان‌طور که غرقِ افکار خود هستید و کارهای روز را بررسی می‌کنید، ناگهان ماشینی با بی‌احتیاطی به عقب ماشین‌تان می‌کوبد.

    در اینجا شما می‌توانید پیاده شوید و شروع به دعوا کردن کنید و از هر راهی برای خالی کردن خشم خود سر این فرد استفاده کنید. همچنین ممکن است این دعوا برای شما بسیار گران تمام شود؛ چراکه دیر به سر کار می‌رسید و حتی ممکن است پیامدهای بدتری مانند بازداشت موقت نیز به همراه داشته باشد.

    از طرفی می‌توانید ابتدا موضوع را به افسر راهنمایی و رانندگی یا پلیس گزارش کنید، سپس به افراد مشغول در سازمان اطلاع دهید که چرا با تأخیر سر کار حاضر می‌‌شوید و درنهایت موضوع را مدیریت کنید.

    حتی ممکن است راه دیگری را انتخاب کنید. به‌هرحال انتخاب با شماست. در وضعیت بالا و سایر موارد مشابه، این ما هستیم که رفتاری را انتخاب و بر اساس آن عمل می‌کنیم.

    ۵. در برابر تمامی رفتارهای خود مسئول هستیم

    اگر به مثال بالا برگردیم، اینکه ما دعوا کنیم یا موضوع را طور دیگری حل کنیم یا هر نوع رفتار دیگری را انتخاب کنیم، در برابر انتخابی که داریم، مسئول هستیم.

    اینکه از تصادفی که داشتیم، خشمگین شویم و با خود بگوییم «حقش رو کف دستش خواهم گذاشت»، در قبال انتخاب این رفتار، مسئول هستیم. نمی‌توانیم بگوییم «چون عصبی بودم، دعوا کردم». در اینجا برای برطرف کردن یکی از نیازها دست به انتخابِ یک رفتار زده‌ایم.

    با تمام توضیحاتی که داده شد، همچنان کارمان با مفهوم رفتار به پایان نرسیده است. در ادامه به یک پرسش بسیار مهم پاسخ خواهیم داد تا رفتار را بهتر درک کنیم.

    چرا و چگونه رفتار می‌کنیم؟

    همان‌طور که پیش‌تر هم گفتیم، هر انسان برای ارضای یک یا چند نیاز درونی خود دست به رفتار می‌زند. بر اساس تئوری انتخاب برای نیازهای هیچ فرد دیگری رفتار نمی‌کنیم.

    اگر فردی به دیگران یا بنیادهای خیریه کمک می‌کند، برای ارضای یکی از نیازهای خودش است. همان‌طور که فردی دست به دزدی می‌زند یا اختلاس می‌کند نیز در حال ارضای یکی از نیازهای خودش است.

    پس هر رفتاری برای ارضای نیاز فرد است؛ اما اگر این رفتار تنها در راستای ارضای نیاز باشد و مسئولانه نباشد، آسیب‌هایی را به دیگران وارد خواهد کرد. به همین دلیل است که در تئوری انتخاب می‌گوییم هر فردی مسئول رفتارهایی است که انجام می‌دهد است.

    رفتار و مسئولیت از دیدگاه تئوری انتخاب

    موضوع بسیار مهم دیگر اینکه ممکن است به‌قصد ارضای یک نیاز، دست به رفتاری بزنیم؛ اما تغییری در حال ما اتفاق نیفتد. پس اگر بخواهیم تعریف کامل‌تری از رفتار ارائه کنیم، باید بگوییم که هر انسان، به نیتِ ارضای یک یا چند نیاز درونی خود دست به رفتار می‌زند؛ اما ممکن است بعدازآن رفتار، همچنان نیازش ارضا نشود و حتی اوضاع بدتر از قبل شود.

    بسیاری از افرادی که برای ارضای نیازهای مختلف خود وارد قمار می‌شوند و بخش مهمی از دارایی خود را از دست می‌دهند، به نیت ارضای یک یا چند نیاز دست به رفتار زده‌اند؛ اما اکنون اوضاع بدتر نیز شده است.

    اما موضوع رفتار به همین‌جا ختم نمی‌شود. روزانه رفتارهای بسیار زیادی از تک‌تک‌مان سر می‌زند و هرچه رفتارهایی که انجام می‌دهیم، بتوانند نیازهای بیشتری از ما ارضا کنند، حالِ عمومی خوبی خواهیم داشت.

    درواقع کیفیت زندگی، رابطه مستقیمی با رفتارهایی که از ما در جهت رفع نیازهایمان سر می‌زند، دارد. از طرفی هرچه مسئولانه‌تر رفتار کنیم، این وضعیت پایدارتر خواهد بود.

    این یعنی با داشتن رفتارهای مرغوب و مسئولانه شادتر، آرام‌تر، خلاقانه‌تر و به‌صورت کلی رضایت‌مندانه‌تر زندگی خواهیم کرد. در ادامه و برای درک بهتر رفتار، مفهوم دیگری را باهم بررسی خواهیم کرد.

    مفهوم رفتار کلی از دیدگاه تئوری انتخاب

    وقتی از رفتار کلی صحبت می‌کنیم، منظورمان تمام سیستم رفتاری است. یعنی وقتی رفتاری از ما سر می‌زند، فکر، عمل، احساس و فیزیولوژی -چهار چرخ ماشین رفتار- باهم حرکت می‌کنند و یک رفتار شکل می‌گیرد.

    پس نمی‌توانیم بگوییم که من احساسِ بدی نسبت به سفر با هواپیما دارم و نقش فکر را در آن در نظر نگیریم. همان‌طور که نمی‌توانیم بعد از یک روز ورزش سنگین بگوییم «چرا عضله‌های بدنم گرفته‌اند؟».

    برای مثال یک خودکار یا روان‌نویس را در نظر بگیرید که از اجزای مختلفی تشکیل شده‌اند. درواقع این خودکار از اجزایی تشکیل شده‌ است و همهٔ آن‌ها را خودکار می‌نامیم.

    رفتار نیز همچون همین خودکار از اجزای مختلفی تشکلی شده است که در تئوری انتخاب به آن رفتار کلی می‌گوییم. کارکرد این رفتار همچون ماشینی است که آن را ماشین رفتار می‌نامیم. همچنین تا پایان این نقشه راه قرار است که با اجزا و کارکرد این ماشین به‌صورت کاربردی آشنا شویم.

    ماشین رفتار

    همان‌طور که پیش‌تر ۵ اصل مهم رفتار را بررسی کردیم و متوجه شدیم که چرا رفتار می‌کنیم؛ در ادامه نیز اجزای این ماشین را باهم بررسی خواهیم کرد تا کارکرد هر بخش را بهتر و دقیق‌تر بشناسیم.

    اگر رفتارِ انسان را مانند یک ماشین در نظر بگیریم، این ماشین دارای ۴ چرخ است. از طرفی ساختار ماشین به‌گونه‌ای است که وقتی دو چرخ جلو به سمتی حرکت می‌کنند، دو چرخ عقب نیز به همان سمت حرکت خواهند کرد.

    ماشین رفتار از دید تئوری انتخاب | باشگاه تغییر

    همان‌طور که در تصویر بالا مشاهده می‌کنید، دو چرخ جلو فکر و عمل‌مان هستند و دو چرخ عقب، احساس و فیزیولوژی‌مان. این ساختار یعنی فرد نمی‌تواند احساس خاصی را تجربه کند، بدون اینکه دربارهٔ موضوعی فکر نکرده باشد در راستای آن عملی انجام نداده باشد.

    برای مثال فردی نمی‌تواند ادعا کند که «من احساسِ غمِ شدیدی تجربه می‌کنم و به چیزی فکر نمی‌کنم» همچنین بر اساس تئوری انتخاب، فرد نمی‌تواند ادعا کند که فیزیولوژي بدنش تغییر کرده است و بدون فکر کردن به چیزی، درد یا احساس ضعف دارم.

    همان‌طور که کسی نمی‌تواند ادعا کند بعد از دویدن طولانی حالت بدنی‌اش -فیزیولوژی- تغییر نکرده است، کس هم نمی‌تواند ادعا کند که بدون وجودِ عاملی همچون فکر یا عملی خاص، کسی نمی‌تواند ادعا کند که حالت بدنی‌اش تغییر کرده است.

    پس همان‌طور که تنها یک چرخ از ماشین نمی‌تواند به‌تنهایی حرکت کند، از دیدگاه تئوری انتخاب یک بخش خاص به‌تنهایی قادر به تغییر وضعیت خودش نیست؛ بلکه دو چرخ جلو -فکر و عمل- به هر سمتی که حرکت کنند، دو چرخ عقب -احساس و فیزیولوژی- نیز به همان سمت حرکت خواهند کرد.

    تئوری انتخاب معتقد است که ما نمی‌توانیم تنها یکی از چرخ‌های این ماشین را انتخاب کنیم و آن را به حرکت دربیاوریم. زمانی که احساسِ افسردگی می‌کنیم، نمی‌توانیم روی چرخ احساس برویم و آن را تغییر دهیم. حتی نمی‌توانیم روی چرخ فیزیولوژی برویم و درخواست ترشح سرتونین یا دوپامین بیشتر کنیم.

    تنها کاری که می‌توانیم بکنیم این است که دو چرخ جلو را در مسیر متفاوتی هدایت کنیم تا این دو چرخ عقب نیز به همان سمت حرکت کنند. درواقع وقتی از تغییر صحبت می‌کنیم، منظورمان تغییر در وضعیت دو چرخ جلویی ماشین رفتار است.

    پس تنها با تغییرِ فکر و عملِ یک فرد می‌توان تغییری در او ایجاد کرد؛ اما سؤال مهمی که هم‌اکنون پیش می‌آید این است که برای تغییر در یک فرد، چه چیزی باید تغییر کند؟

    چرخِ فکر یا چرخِ عمل؟

    در تئوری انتخاب وقتی می‌گوییم که فردی افسردگی را انتخاب کرده است یا احساس افسردگی می‌کند، منظورمان این نیست که این فرد به چرخِ احساس خود رفته و افسردگی را انتخاب کرده است؛ بلکه مسیر افسردگی این فردْ از چرخ‌های جلو آغاز شده است.

    ابتدا این فرد فراغ از اینکه واقعیت چیست، نسبت به جهان بیرون و خودش به‌گونه‌ای متفاوت فکر کرده است. ممکن است به هر مدلی فکر کند و بگویید «چه دنیای بی‌منطقی»، «چرا کسی مرا دوست ندارد؟»، «ای‌کاش قدری دنیا بهتر بود» یا هر جملهٔ دیگری را برای خودش به کار ببرد.

    برآیند این نوع فکر کردن، عملِ خاصی را در پیش دارد. همین فرد ممکن است ارتباطش را با افراد نزدیک خود کم یا قطع کند، چون معتقد است کسی او را دوست ندارد سر کار دیر حاضر شود، چون اعتقاد دارد آیندهٔ خوبی در انتظارش نیست. در انزوا قرار بگیرد و حتی به سمت مصرف الکی یا مواد کشیده شود، چون معتقد است باید برای حالش سوگواری کند.

    این نوع عمل کردن موجب می‌شود که این فرد، احساسِ افسردگی را تجربه کند و حالت بدنی متفاوتی را نسبت به قبل داشته باشد. پس وقتی می‌گوییم ما مشکلات یا اغلب بیماری‌ها را انتخاب می‌کنیم، منظورمان دقیقاً چیزی شبیه به وضعیت بالا است.

    به‌طورکلی تنها با تغییر فکر و عمل می‌توانیم حالت بدنی و احساس‌مان را تغییر دهیم. این یعنی اگر احساس خاصی را -غم، ناراحتی، تنهایی و…- تجربه می‌کنیم، تنها با تغییر فکری که نسبت به عامل به وجود آوردنِ این حس یا حالت و عملی که انجام می‌دهیم؛ می‌‌توانیم تغییری در وضعیت‌مان به وجود بیاوریم.

    اما نکتهٔ بسیار مهمی که وجود دارد. اغلب تغییر افکارمان کار سخت‌تری نسبت به تغییر عمل‌مان است. به همین دلیل در تئوری انتخاب اعتقاد دارند که تغییر یک عمل، موجب تغییر فکرمان می‌شود. وقتی هم که فکر و عمل تغییر کنند -در مسیر متفاوتی حرکت کنند-، احساس و فیزیولوژی نیز تغییر خواهند کرد -چرخ احساس و فیزیولوژی به همان سمت خواهند رفت-.

    دیدگاه تئوری انتخاب درباره چرخ فکر و عمل

    اینجاست که باید با یک تقسیم‌بندی کامل‌تری از ماشین رفتار آشنا شویم. این تقسیم‌بندی به ما کمک می‌کند تا تحلیل دقیق‌تری از خودمان داشته باشیم و نسبت به نقش فکر و عمل؛ دید کامل‌تری را پیدا کنیم.

    بخش اقدام و فیدبک

    ماشین رفتار را می‌توان به دو بخش کلی تقسیم کرد. همان‌طور که تا اینجا نیز گفتیم، تنها با تغییر فکر و عمل‌مان است که می‌توانیم احساس و حالت بدنی متفاوتی را داشته باشیم. پیشنهاد می‌کنیم که ابتدا به تصویر زیر خوب دقت کنید.

    بخش اقدام و فیدبک در تئوری انتخاب | باشگاه تغییر

    همان‌طور که در تصویر بالا نیز مشاهده می‌کنید، بخش اقدام با انجام دادن، شمال دو چرخِ فکر و عمل است. از طرفی بخش فید‌بک، نتیجه‌ای است که از احساس یا عمل‌مان به دست می‌آوریم. به عبارتی هر اقدامی -فکر و عمل- که کنیم، نتیجه را در قالب احساس یا فیزیولژی‌مان مشاهده خواهیم کرد.

    برای شناخت دقیق‌تر و کامل‌تر ماشین رفتار، در ادامه به مفهوم دیگری که تاکنون بارها از آن نام برده‌ایم خواهیم پرداخت. در ادامه باهم مفهوم نیازها را از دید تئوری انتخاب موردبررسی قرار خواهیم داد.

    ۵ نیاز‌ بنیادی

    تا اینجا متوجه شدیم که از دیدگاه تئوری انتخاب، ما برای ارضای یک یا چند نیاز ژنتیکی خود دست به رفتار می‌زنیم. همچنین با کارکرد ماشین رفتار آشنا شدیم و اجزای آن را به‌طور کامل بررسی کردیم. در ادامه جایگاه و نقش نیازها در این ماشین را موردبررسی قرار خواهیم داد.

    نیازهای بنیادین از دید تئوری انتخاب | باشگاه تغییر

    همان‌طور که در تصویر بالا نیز مشاهده می‌کنید، این ماشین نیاز به یک موتور برای حرکت دارد که سیلندرهای این ماشین را ۵ نیاز اساسی تشکیل می‌دهند و در ادامه به‌طور مفصل به معرفی این نیازها خواهیم پرداخت.

    نیازهای ما -سیلندرهای ماشین رفتار- وقتی به‌خوبی تغذیه نشوند، احساسِ بدی داریم. از طرفی وقتی نیازها به‌درستی ارضا نشوند، دقیقاً مانند وقتی است که یک ماشین حرکت می‌کند؛ اما این حرکت به‌آسانی انجام نمی‌گیرد.

    نیازها چطور در ما شکل گرفته‌اند؟

    برای پاسخ به این سؤال لازم است که نگاهی کوتاه به تاریخچهٔ انسان داشته باشیم. اولین انسان‌ها همچون ما زندگی نمی‌کردند و حتی زبانی برای صحبت بینشان وجود نداشت.

    از طرفی تنها دغدغهٔ انسان‌ها در داشتن غذای روزانه، داشتن سرپناه، امنیت نسبی و تولیدمثل بود. انسان‌ها با دیدن هم‌نوعان خودشان بیشتر از قبل یاد گرفتند و اولین نیاز مهم‌شان را بیشتر از قبل توسعه دادند.

    آن‌ها برای فصل‌های سخت، کارهای طاقت‌فرسا و شکار نیاز به یکدیگر داشتند. این در حالی بود که همیشه احتمال حملهٔ حیوانات وحشی نیز وجود داشت. ازاین‌رو انسان‌ها به زندگی گروهی و تعامل بیشتر با یکدیگر روی آوردند تا بقای بیشتری داشته باشند.

    مثلاً وقتی‌که باران شدیدی جاری می‌شد و آذوقهٔ یک‌ نفر را با خودش می‌برد، سایر افراد نزدیک کمکش می‌کردند تا این شرایط سخت را پشت سر بگذارد و زنده بماند. البته این موضوع زمانی اتفاق می‌افتاد که این فرد در موقعیت‌های مشابه به همین افراد کمک کرده بود.

    همچنین گلسر نیاز‌های انسان را تحولی بررسی کرد. این تکامل از نسل‌های ابتدایی انسان تاکنون وجود دارد و تئوری انتخاب نیاز‌های انسان را به ۵ نیاز ژنتیکی تقسیم‌بندی می‌کند. در ادامه به‌طور مفصل این ۵ نیاز را باهم بررسی  خواهیم کرد.

    ۱. نیاز به بقا

    تمامی موجودات زنده ازلحاظ ژنتیکی به گونه‌ای برنامه‌ریزی شده‌اند که برای بقای خود تلاش کنند و موجود آدمی نیز از این قاعده جدا نیست.

    بسیاری از تقلاهای انسان در طول زندگی برای رفع این نیاز است. انسان‌ها در طول تاریخ همواره یاد گرفته‌اند که بقای خود را تأمین کنند. آن‌ها از طریق خوراک، مسکن، رابطهٔ جنسی، امنیت و راه‌های متنوع دیگری این نیاز را برطرف می‌کنند.

    از طرفی بقای ما به‌واسطهٔ موارد مختلفی تهدید می‌شود. از یک احساس سرما یا یک مریضی کوچک تا شیوع ویروس کرونا، ما انسان‌ها همواره در تلاش هستیم تا بقای خود را حفظ کنیم. همچنین مواردی مثل وضعیت اقتصادی نابسامان، تهدید به جنگ، ترس از دست دادن شغل و درآمد نیز همگی نیاز به قدرت را برایمان تداعی می‌کنند.

    البته این نیاز در هر فردی به گونه‌ای نمایان خواهد شد. وقتی صحبت از بقا در دنیای امروز می‌شود، نباید از نقش پول غافل شویم. امروزه اغلب مواردی که پاسخ به نیاز بقا و دیگر نیاز‌های‌مان هستند، توسط پول برآورده می‌شوند.

    همچنین در ادامه نظرتان را به برش کوتاهی از کتاب تئوری انتخاب نوشته ویلیام گلسر و ترجمهٔ دکتر علی صاحبی را دربارهٔ نیاز به بقا جلب می‌کنیم:

    یکی از تفاوت‌های انسان و حیوانات برای زنده ماند این است که انسان‌ها از همان سال‌های اولیهٔ زندگی نسبت به اکثر نیازهای خود برای زنده ماندن در حال و آینده آگاه می‌شوند. ما می‌کوشیم عمرمان طولانی‌تر شود. بسیاری از افرازد ورزش، رعایت رژیم غذایی و حتی مصرف آب معدنی روی می‌آورند به این امید که سالم‌تر باشند و بیشتر زندگی کنند.

    ۲. نیاز به عشق و احساس تعلق

    انسان‌ها رفته‌رفته متوجه شدند که نیاز به بقا، تنها نیاز انسان نیست. انسان‌ها بعد از داشتن بقا و زندگی جمعی، متوجهٔ یک نیاز اساسی شدند. رفته رفته یاد گرفتند انسان‌هایی بقای بیشتری دارند که به دیگران احساس تعلق دارند و این تعلق کاملاً دوطرفه است.

    یعنی به سایر انسان‌ها کمک می‌کردند و در غم شادی کنارشان حضور داشتند و دیگران هم در کنار این انسان‌ها بودند. همچنین ژن‌های عشق و احساس تعلق‌مان خواستار عشق ورزیدن در تمام طول عمرمان هستند.

    نیاز به عشق و احساس تعلق باشگاه تغییر

    اگر بخواهیم این نیاز را در قالب یک تعریف ساده از زبان تئوری انتخاب در بیاوریم، باید بگوییم که من دیگران را دوست دارم و به آن‌ها احساس تعلق می‌کنم، دیگران نیز من را دوست دارند و نسبت به من احساس تعلق دارند.

    همچنین برای شناخت بیشتر این نیاز لازم است خودمان سؤال کنیم که دیگران چقدر برای من مهم هستند؟ چقدر به حضور دیگران در زندگی‌مان اهمیت می‌دهیم؟ چه میزان دغدغهٔ رفاه و کیفیت زندگی دیگران را داریم؟

    پاسخِ شفاف به این سؤال‌ها علاوه بر اینکه به شناخت بهتر این نیاز کمک می‌کند، میزانِ عشق‌ورزی‌مان به دیگران و دیگران به خودمان را نیز قدری مشخص خواهد کرد.

    این نیاز به‌قدری برای هر انسانی مهم است که شکست و ناکامی در عشق می‌تواند احساس فلاکت و ناخوشنودی عمیقی را منتقل کند. همچنین همهٔ ما به دنبال عشق و احساس تعلق هستیم و به‌ندرت در زمینهٔ احساس تعلق و دوستی مشکل پیدا می‌کنیم.

    اما عشق ورزیدن گاهی سخت می‌شود. فارغ از هر موضوعی، عشق ورزیدن به فردی که کنترل‌گری می‌کند، کار بسیار دشواری است و این موضوع باعث اختلافات شدید افراد و به‌خصوص زوج‌ها می‌شود که موجب پایان یافتن رابطه‌های عمیق چندساله نیز خواهد شد.

    یکی از مواردی که برای زوج‌ها احساس عشق و تعلق عمیقی را به همراه دارد، داشتن رابطهٔ جنسی است؛ اما این رفتار معمولاً زمینهٔ ارضای چند نیاز دیگر را نیز دارد. به‌طورکلی رابطهٔ جنسی علاوه بر اینکه پاسخ عمیقی به نیاز عشق و تعلق‌خاطر می‌دهد، می‌تواند رفتاری برای ارضای نیاز به بقا و قدرت نیز باشد.

    نکتهٔ بسیار مهمی که نباید از آن غافل شویم، نقش دوستی است. فارغ از هر نوع عشقی -اعم از جنسی و غیره- نیازمند عامل دوستی در روابط هستیم.

    ۳. نیاز به تفریح

    تفریح جزو مهم‌ترین نیاز انسان است. زندگی بدون تفریح مانند یک تکه گوشت پخته و بدون ادویه است. انسان‌ها با تفریح کردن یاد می‌گیرند و زندگی خود را زیباتر می‌کنند.

    در طی سال‌های گذشته تاکید بر تفریح کم‌تر، زیاد شده است و اغلب فکر می‌کنیم که برای داشتن تفریحی خوب، نیاز به پول زیادی داریم. این در حالی است که واقعاً چنین چیزی نیست.

    همچنین باورهای اشتباهی مانند اینکه «تفریح، زمان هدر دادن است» یا «تفریح و بازی مال بچه‌هاست» یا حتی «وقت تفریح رو ندارم و چیزهای مهم‌تری برای وقت گذاشتن وجود دارند» موجب این شده است که تفریح کردن چیز کم‌ارزشی جلوه کند که تنها هدفش هدر دادن پول است.

    اما فراموش نکنیم که هر کدام از این سیلندرها خوب کار نکند، فعالیت موتور مختل می‌شود که موجب بد حرکت کردن ماشینی که تا کنون از آن سخن گفتیم؛ خواهد شد.

    ۴. نیاز به پیشرفت و قدرت

    در میان انسان‌ها، افرادی وجود داشتند که باهوش‌تر و قوی‌تر و دارای ویژگی‌های خاصی بودند، بقای بهتری داشتند و دیگران هم به آن‌ها تکیه می‌کردند. این موضوع کم‌کم باعث پدیدار شدن نیاز جدیدی از انسان شد.

    احساسِ قدرت نیازی است که در ابتدای شنیدش ممکن است با خودمان فکر کنیم که نیاز خوب و کارآمدی نیست و برای سلطه بر دیگران روی ژِن‌های هر یک از ما قرار دارد؛ اما واقعیت جور دیگری است.

    نام دیگر قدرت احساس ارزشمندی، شکوفایی، رشد، دستاورد و پیشرفت است. درواقع این نیاز از آنجایی در ما شکل گرفت که انسان‌ها خواهان پیشرفت بودند و می‌خواستند ماهر و قدرتمند باشند.

    نیاز به قدرت | باشگاه تغییر

    اما قدرت داشتن همیشه در مواردی که اشاره کردیم، خلاصه نمی‌شود. کم‌کم افرادی از قدرت، برای تسلط بر دیگران و دسترسی به منافع آن‌ها استفاده می‌کردند. از طرفی این موضوع با اولین نیاز ژنتیکی -بقا- در تعارض بود.

    در ادامه نیاز به آزادی را عمیق‌تر بررسی خواهیم کرد، اما اکنون به‌طور عمیق به قدرت و انواع آن خواهیم پرداخت.

    به نظر شما نیاز به قدرتِ یک دانشمند که مقالات، کتاب‌ها و دستاوردهای قابل‌لمس علمی دارد با یک دیکتاتور یکی است؟ آیا این دو فرد از یک طریق و به یک‌گونه احساس قدرت می‌کنند و به آن پاسخ می‌دهند؟

    نیاز به قدرت، نیازی است که اغلب در تشخیص آن دچار اشتباه می‌شویم. اغلب فکر می‌کنیم که قدرت در همهٔ افراد به یک‌شکل بروز می‌کند و صرفاً شکل ثابتی دارد؛ اما در عمل جور دیگری است. نیاز به قدرت از سه طریق در افراد احساس می‌شود. برای درک بهتر این موضع، پیشنهاد می کنیم به سه نوع مختلف نیاز به قدرت توجه کنید.

    احساسِ قدرت بر دیگران

    این افراد اغلب پاسخ نیاز به قدرت خود را از طریق ریاست یا حکومت بر دیگران به دست می‌آورند. برای این افراد بسیار مهم است که هرجایی وارد می‌شوند، مرکز توجه آن جمع باشند و همه برایشان کف بزنند.

    این نوع افراد را در محیط‌های کاری، آموزشی، سیاسی و هر محیط دیگری می‌توان یافت؛ پس این نوع نیاز را تنها برای دسته‌ای از افراد به کار نبریم. حتی سلبریتی‌ها و ورزشکاران رشته‌های انفرادی نیز نیاز به قدرتشان از این جنس است. البته مجدداً تأکید می‌کنیم که این نیاز در هر فردی و هر محیط ممکن است وجود داشته باشد.

    احساسِ قدرت با دیگران

    در این نوع قدرت، افرادِ مختلف از طریق حضور با دیگران یا یک تیم، احساس قدرت می‌کنند. درواقع باور رایج این افراد این است که در قالب یک تیم به موفقیت برسند.

    مثلاً بازیکن فوتبالی که در یک بازی مهم تعویض می‌شود، اگر احساس قدرتش از این جنس باشد، از تعویض شدن ناراحت نمی‌شود. چراکه می‌داند درنهایت این موفقیت تیم است که از هر چیز دیگری بیشتر اهمیت دارد.

    احساسِ درونی قدرت

    این دسته افراد، بیشتر انسان‌های متفکری هستند که قدرت خود را نه از طریق سیاست یا زورگویی، بلکه از طریق پیشرفت‌های دقیق علمی، چاپ آخرین نظرات و دستاوردهای‌شان در کتاب‌ها و نشریات مختلف و کسب اعتبار از این راه به دست می‌آورند.

    این نوع نیاز قدرت با دو نوع قبل کاملاً متفاوت است و در این نوع، فرد احساس نمی‌کند که بر دیگران قدرت دارد. اغلبِ نیاز به قدرتِ این افراد از درون‌شان سرچشمه می‌گیرد و با خودشان می‌گویند که «من از درون چه کسی هستم».

    تا به اینجا ۴ نیاز مختلف را با هم موردبررسی قرار دادیم و اکنون به سراغ آخرین نیاز از دیدگاه تئوری انتخاب خواهیم رفت.

    ۵. نیاز به آزادی

    این نیاز از آنجایی در انسان شکل گرفت و روی ژنش سوار شد که افراد مختلف سعی در تسلط بر دیگران داشتند. این نیاز به‌قدری مهم است که ما بسیاری از کارها را انجام نمی‌دهیم یا زیر بار انجام‌شان نمی‌رویم.

    در جامعهٔ امروز، بحث حجاب مثال بارزی از این موضوع است و از طرفی سربازی نیز موضوعی است که افراد به دنبال هر راهی برای دوری از آن هستند. البته این‌ها تنها مثال‌های نیاز به آزادی نیستند. آزادی، فقط آزادی سیاسی نیست و می‌تواند در هر محیطی معنا پیدا کند. نیاز به آزادی را در هر فردی می‌توان دید.

    فردی که نمی‌خواهد دربارهٔ اینکه چرا از خانه بیرون می‌رود، توضیح دهد، با اینکه هیچ کار خلافی هم نکرده است تا فردی که نمی‌خواهد در رشته‌ای که دوست ندارد، تحصیل کند و حتی کودکی که در مقابل کنترل‌گری والدین می‌ایستد، همه از مثال‌های آزادی هستند که روزانه با بخشی از آن‌ها درگیر هستیم و خودمان هم مثال‌های زیادی داریم.

    سخن پایانی!

    در این نقشه‌راه، سعی کردیم که چگونگی به‌کارگیری تئوری انتخاب را در زندگی شخصی برای شما عزیزان به ساده‌ترین شکل ممکن و با مثال‌های متعدد شرح دهیم.

    بخش‌های دیگری نیز از تئوری انتخاب وجود دارند که بیان آن‌ها از حوصلهٔ این نقشه راه خارج است. از طرفی اکنون که تا انتها همراه ما بوده‌اید، نظر و تجربهٔ شما برای دوستانی که بعداً این متن را مطالعه می‌کنند، بسیار مفید خواهد بود و می‌توانیم به‌خوبی از یکدیگر بیاموزیم.

    پیشنهاد ما به شما

    در باشگاه تغییر بخش جدیدی را با عنوان اشتراک ویژهٔ معمار زندگی در نظر گرفته‌ایم. هدفِ اصلی این بخش ارائهٔ محتواهای کاربردی و دست اول روان‌شناسی به شما دوستان عزیز است که شامل ده‌ها ساعت محتوای صوتی، ویدیویی و متنی از معتبر‌ترین مدرسان روان‌شناسی کشور است.

    همچنین برای اینکه از کاربردی بودن این بخش اطمینان پیدا کنید، برای شما فرصتی را به‌وجود آورده‌ایم که می‌توانید به تمامی محتوای این بخش ۲۴ ساعت دسترسی کاملاً رایگان داشته باشید و بعد آن را تهیه کنید. برای دسترسی و ثبت‌نام سریع، کافی است روی دکمهٔ زیر بزنید.

    اشتراک ویژهٔ معمار زندگی


    کسانی که در خلق این محتوا مشارکت داشتند

    گردآورنده و مؤلف: تیم محتوای باشگاه تغییر

    ویراستار فنی و محتوایی: علی نصیری‌پور


    درصورتی که به محتوای بیشتر و تکمیلی در زمینه روان‌شناسی و توسعه فردی علاقه‌مند هستید؛ فرم زیر را تکمیل کنید تا آخرین محتواهای کاربردی و جذاب در این زمینه را برایتان ارسال کنیم.

    اگر درباره این مطلب سؤال یا مشکلی دارید نیز، پایین همین صفحه برای‌ ما بنویسد تا به آن پاسخ دهیم.

    • این فیلد برای هدف اعتبار سنجی است و باید بدون تغییر باقی بماند .

    با دوستان به اشتراک بگذارید!
    دوره پیشنهادی
    مقالات پیشنهادی
    اکت چیست؟
    هویت چیست؟
    مایندفولنس یا ذهن‌آگاهی چیست؟
    چطور لاغر شویم
    4.3 4 رای ها
    امتیازدهی به مقاله
    اشتراک در
    اطلاع از
    guest

    3 نظرات
    بازخورد (Feedback) های اینلاین
    مشاهده همه دیدگاه ها
    مریم محمدی
    آزیتا خواجه
    2 سال قبل

    سلام و عرض ادب.علم شما روز افزون.با اینکه تئوری انتخاب به جان و دل آدم می نشیند و جزو غذاهای روانی است که آدم رو اذیت نمی کنه.ولی برام سوال هست که چه جوری فوبیای خاص رو درمان می کند؟

    ژیلا کلانتری
    2 سال قبل

    با سلام ودرود ممنون بابت مطلب فوق العاده مفيد شما درمورد تئوري انتخاب

    3
    0
    افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
    0
      0
      سبد خرید شما
      سبد خرید شما خالی است
      Scroll to Top
      اسکرول به بالا