هویت را نمیتوان تنها در یک تعریف کوتاه خلاصه کرد. با نگاه کوتاهی به هویت، میتوان دریافت که داشتن هویت موفق، خیلی هم ربطی به سن افراد ندارد. این یعنی ممکن است سالهای زیادی از عمر یک فرد طی شود و به هویت موفقی نرسد.
همچنین موارد زیادی دستبهدست هم میدهند تا تشکیل هویت در افراد مختلف در زمان مناسب شکل نگیرد. این تعویق ممکن است به دلایل مختلفی ازجمله دوران نوجوانی، باورهایمان درباره خود و دیگران، افسردگی و … باشند.
در ادامه به سراغ ساخت یک هویت موفق میرویم. اهمیت این موضوع را وقتی درک میکنیم که بدانیم ممکن است سالهای سال زندگی کنیم، بدون آنکه هویتی داشته باشیم و عمرمان را بدون درک هویت و داشتن رضایت از زندگی به پایان برسانیم.
با تعریف دقیق هویت آشنا خواهید شد
با ۳ تقسیمبندی هویت آشنا میشویم
با نقش روابط انسانی در هویت آشنا خواهید شد
در قالب یک داستان، یاد میگیرید که هویت چیست و چطور میتوانیم هویتی موفق داشته باشیم؟
نقش افسردگی در به تعویق افتادن شکلگیری هویت را بررسی میکنیم
پس از مطالعه کامل این نقشه راه، قادر هستید که هویت خودتان را بهتر بشناسید و در مسیر رسیدن به هویت موفق، گام بردارید
تعریف هویت
هویت چیست؟ من چه کسی هستم؟ در این دنیا چهکار میکنم؟ برای پاسخ به این پرسشها، نیاز داریم که ابتدا تعریف هویت را یاد بگیریم. در ادامه و برای فهم بهتر مفهوم هویت، ابتدا چند داستان را مرور خواهیم کرد.
همچنین برای درک کل این موضوع، لازم است با توجه کامل به تکتک داستانها دقت کنید و خودتان را در موقعیتهای یادشده قرار دهید. اگر آماده هستید، در ادامه به سراغ اولین داستان میرویم.
داستان مهمانی مجلل
فرض کنید که به یک مهمانی بزرگ دعوت شدهاید. برای آماده شدن، وقت صرف کردهاید. بهترین لباسهایتان را پوشیدهاید و به بهترین نحو، برای مهمانی آمادهاید. همهی اینها در حالی است که میزبان، یکی از بهترین دوستان شما است و این خوشحالیتان را دوچندان کرده است.

از طرفی با یکی دیگر از دوستانتان که او هم دعوت است، قرار میگذارید که باهم مهمانی بروید و برگردید. پس تا وقتی او در مهمانی است، شما هم همانجا میمانید.
به محل مهمانی میرسید و همهچیز عالی به نظر میآید و سایر مهمانان جذاباند. خوردنی و نوشیدنیهای فراوانی وجود دارد. موسیقی خوبی نواخته میشود که شما دوستش دارید و درنهایت فکر میکنید که بهترین مهمانی عمرتان را خواهید داشت؛ اما کمکم اوضاع عوض میشود.
میزبان به شما خوشآمد میگوید و بعد به سراغ مهمانان دیگر میرود. سر او شلوغتر از این حرفهاست که بتواند دائم با شما باشد. دوستی که با او به مهمانی آمدهاید هم رفقای قدیمی خودش را پیدا کرده است و مشغول صحبت با آنها است.
همانطور که زمان میگذرد، کمکم از نوشیدنیها و خوراکیها سیر میشوید و در این مدت نتوانستهاید هیچ دوست یا همصحبتی پیدا کنید. در اینجا متوجه میشوید که هرکس گروه خودش را دارد و شما قرار نیست در جمع هیچکدام راه پیدا کنید.
همه در گروههای خودشان مشغولاند و شما تنها ماندهاید. به نظر میرسد غیر از شما به همه خوش میگذرد. صدای خنده و همهمه فضای مهمانی را پر کرده است که این موضوع، سکوت غمناکتان را عمیقتر میکند و شما باید تنها به لذت بردن از امکانات مهمانی مشغول شوید.
بررسی داستان بالا
بعدازاینکه خودتان را در موقعیت بالا تصور کردید، ابتدا به سؤالات زیر خوب فکر کنید و سپس به آنها پاسخ دهید. این پاسخها را پایان نزد خودتان نگه دارید؛ چراکه در ادامه با آنها کار خواهیم داشت.
چه فکرهایی خواهید کرد؟
احساستان نسبت به خودتان چیست؟
آیا احساسی که اکنون نسبت به خودتان دارید با آنچه هنگام آماده شدن در خانه داشتید؛ یکی است یا تغییر کرده است؟
واکنش عادی و عمومی شما در چنین زمانهایی چیست؟ (وقتی احساس تنهایی و عدم درک شدن به شما دست میدهد)
وقتی تمرین بالا را انجام میدهیم، درواقع داریم فرق بین دو جزء متفاوت از هویت را میشناسیم. درک این موضوع برای فهمیدن بهتر تعریف هویت بسیار مهم است؛ اما هنوز برای تعریف هویت، باید به یک مفهوم دیگر هم وارد شویم.
مفهوم نقش، در تعریف هویت
مفهوم دیگری که باید با آن آشنا شویم و به درک تعریف هویت کمکمان میکند، مفهوم نقش و وظایفی که بازی کردن در هر نقش، به عهده ما میگذارد است. حتماً شما هم تعریفی از نقشهای مختلف را میدانید.
مثلاً ممکن است نقشِ دانشآموز، دانشجو، فرزند، خواهر، برادر یا عضوی از اجتماع را نام ببریم. همه آنهایی که نام بردیم، نقشهایی هستند که ما بهصورت طبیعی و انتخابنشده مجبوریم در قالب آنها قرار بگیریم. هرچند اجبار در داشتن یک نقش، لزوماً چیز ناخوشایندی نیست.

شاید اصلاً بهاجبار در بازی کردن این نقشها فکر نکردهایم و بهطور خودکار، وظایف دیکته شده هر نقش را انجام دادهایم یا از انجام دادن آنها گریختهایم. موضوع صحبت ما هم نقشهای اجباری نیست.
مسئلهای که برای فهم هویت با مفهوم نقش در ارتباط است؛ این سؤال است که وقتی ما به دنبال انتخاب نقشهایمان میرویم، چه معیارهایی را مدنظر خواهیم داشت؟ یا حالا که ناخودآگاه یکسری نقش را داریم، چگونه آنها را بازی میکنیم؟
از طرفی بودن در این نقشها چه حسی به ما میدهد؟ برای بازی بهتر در این نقشها چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم؟ برای اینکه بهتر بتوانیم به این مفاهیم فکر کنیم؛ بیایید خودمان را در موقعیت دیگری قرار دهیم.
داستان کسبوکار خود
فرض کنید که فارغالتحصیل شدهاید یا بدون تحصیلات دانشگاهی، در شغل دلخواهتان مشغول به کار هستید. برای اینکه بهتر خودتان را در نقش دلخواه تصور کنید، میتوانید فکر کنید که چند سالی هم سابقه کاردارید و مثلاً حالا مدیر یک شرکت بزرگ، مدیرعامل شرکت خودتان یا دارای کسبوکار خصوصی خود هستید.
چند سؤال بسیار مهم
آیا در موقعیتی که گفتیم، شغل یا نقش شغلیتان بزرگترین نقش زندگی شماست؟
برای چهکار میکنید؟ پول، موقعیت اجتماعی، امنیت یا راهی برای رسیدن به تعریفی بهتر از خودتان؟
پول در زندگی شما چه نقشی خواهد داشت؟
دوست دارید با پولهایتان چه کنید؟
فکر میکنید در موقعیت بالا، کار داوطلبانه رایگان هم انجام دهید؟
در موقعیت بالا خودتان را چگونه توصیف میکنید؟
آیا کسی را میشناسید در موقعیتی شبیه آنچه توصیف شد، قرار داشته باشد؟
آیا فکر میکنید شبیه او خواهید بود و شبیه او عمل خواهید کرد؟
اگرنه چگونه عملکرد شما متفاوت خواهد بود؟ و چرا؟
با انجام این تمرین، متوجه میشویم که وقتی قرار است نقشهایمان را انتخاب کنیم یا نقشها را خودمان بنویسیم؛ دقیقاً باید چهکار کنیم. حالا میتوانیم تعریف هویت را کامل و آن را درک کنیم.
تعریف دقیق هویت
در یک تعریف عمومی و ساده و از جهات زیادی کامل، هویت هر کس، جوابی است که به سؤال «من کیستم؟» در درون خودش میدهد؛ اما مسئله پیچیدهتر از این حرفهاست. چون جواب «من کیستم؟» ابعاد بسیار زیادی دارد که در ادامه به بررسی آنها خواهیم پرداخت.

در دو تمرین بالا، دو بُعد مهم را دیدیم که در ادامه با آنها بسیار کار خواهیم داشت. یکی از این ابعاد، تأیید اجتماعی در هویت است؛ یعنی اینکه بدانیم هویت، هرچند یک موضوع فردی است و قرار است جواب سؤال «من کیستم؟» باشد؛ اما اگر ندانیم که دیگران جواب ما را میپذیرند یا خیر، هویت کاملی در اختیار نخواهیم داشت.
همچنین یکی از جنبههای هویت موفق، یکپارچگی آن است. یکپارچگی در هویت یعنی اینکه بدانم کیستم و بدانم اجتماع هم تعریفِ من از بودنم را تأیید میکند.
جنبه دیگری که پیشازاین بررسی کردیم، مسئله نقشها در شکلگیری هویت است. باید بررسی کنیم آیا نقشها، بودن و کیستی مرا تعیین میکنند یا بودن و کیستی من، شکل بازی من در نقشهای مختلف را تعیین میکند؟
لازم به توضیح است هرکدام از ما نقشهای متفاوتی در زندگی دارد و هر نقش، وظایف خودش را دارد. همچنین سؤال مهمی که باید به آن پاسخ دهیم این است که آیا قبول نقش، یعنی اینکه من مشغول رسیدن به اهداف طبیعی و عمومی آن نقش بشوم یا آن نقش را در بازتعریف خودم به شکل منحصربهفردی بازی کنم؟
نمیخواهیم خیلی در تعریفهای عمومی و فلسفی غرق شویم. برای پیش رفتن در مفهوم هویت، باید راههای کشف و تثبیت آن و موانع سر راه را بشناسیم و تجربه کنیم؛ اما پیش از آن باید بدانیم در حوزه هویت، با چه دستهبندیهایی روبرو میشویم.
۳ نوع مختلف هویت
هویتِ موفقیت یا شکست
یکی از دستهبندیهای معروف در مورد هویت، بر مبنای پاسخ کلی شما به پرسش «من کیستم؟» انجام میشود.
همچنین میتوانید بهطورکلی تعریف ثابت و قابلاعتمادی از خود داشته باشید و از تأیید دیگران در مورد این تعریف هم مطمئن باشید. وقتی بتوانید خودتان را اینگونه تعریف کنید، درواقع دارای هویتِ موفق هستید.
افراد دارای هویتِ موفق، دیدگاه متمایز خودشان را بهصورت مثبت، احساس میکنند و دنبال راهکارهایی هستند که این دیدگاه را نسبت به خودشان گسترش دهند.
اگر در مثال مهمانی، احساس ما نسبت به خودمان مورد تردید قرار نگیرد و تنها بهعنوان یک موقعیت که باید برایش راهحل پیدا کرد در نظر گرفته شود؛ هویتِ موفق دارد نقش بازی میکند.
در مقابل افراد دارای هویتِ ناموفق، افرادی هستند که هویتِ شکست دارند. همچنین آنها در مورد خودشان تفکرات متمایز منفی دارند و از جلمههایی مانند «من نمیتوانم، من آدم بهدردبخوری نیستم، من ارزشی ندارم و …» بسیار استفاده میکنند.
این افراد، خود انتقادگر، غیرمنطقی و فاقد احساس مسئولیت میشوند و ازنظر بیرونی، بیاحساس، بیتفاوت، غیر درگیر و بیخیال به نظر میرسند. این تقسیمبندی، راه سادهای را مقابلمان قرار میدهد. از طرفی فراموش نکنیم که هدف ما رفتن به سمت هویتِ موفق است.

هویتِ داشتن یا هویتِ بودن
بر این اساس این تقسیمبندی، هویت هر انسان بر مبنای «داشتن یا هدف» قرار یا «بودن یا نقش» شکل میگیرد.
کسانی که هویتِ داشتن یا هدف دارند، برای تعریف خویش به دنبال مدرک، شغل، امنیت، پول یا پرستیژ و موقعیت اجتماعی میروند و میخواهند در سلسلهمراتب قدرت، برای خود جا باز کنند. از طرفی هویتِ داشتن، یعنی دیدگاهی متفاوت، متمایز و بیهمتا نسبت به خود.
از طرفی افرادی که هویت بودن یا نقش را انتخاب میکنند، برای تعریف خویش به دنبال تجربههای انسانی و زیستن یا بودن میگردند. مواردی مثل مدرک، شغل، پول و موقعیت اجتماعی برای آنان تعریفکننده نیست؛ بلکه اینها ابزارهایی هستند که ایفای باکیفیت وظایف منتخبشان را تضمین میکند.
با این تقسیمبندی، کارمان کمی سخت میشود؛ چون ما نمیتوانیم تمایز سادهای را بین این دو نوع هویت، ایجاد کنیم. از طرفی هیچیک از انواع، کاملاً از دیگری خالی نیست. البته مطالعات زیادی نشان دادهاند که هویت بودن، آرامش و عزتنفس بیشتری را به همراه دارد؛ اما رفتارها نمیتواند نشاندهنده این باشند که کدام هویت را انتخاب کردهایم؛ بلکه این انتخابمان است که بیشتر در درون ما شکل میگیرد.
مثلاً فردی با هویتِ بودن به دنبال پزشک شدن میرود و پزشک حاذقی میشود. او در درون احساس امنیت دارد و هدف او برای پزشک شدن، تعریفی است که از نقش پزشک دارد؛ یعنی کسی که به دیگران کمک میکند تا سالم و بدون رنج زندگی کنند.
از سوی دیگر فردی با هویتِ داشتن هم به دنبال داشتن مدرک پزشکی میرود. او با این مدرک به دنبال کسب درآمد بیشتر و موقعیت اجتماعی بهتر است که برای او قدرت و درنهایت امنیت به ارمغان میآورد.
اکنون با نگاهی به پاسخهای تمرینِ نقش، میتوانید در مورد هویتِ داشتن یا بودن خود بهتر به نتیجه برسید که شما کدام هویت را دارید.

تقسیمبندیهای دیگر
گفتیم که مسئله هویت، بسیار پیچیده است. بنابراین مانند هر چیز پیچیده دیگری، تقسیمبندیهای زیادی در مورد آن وجود دارد. مهمترین این تقسیمبندیها را میتوان از نظر ابعاد مختلف انسانی شامل تقسیمبندی هویتِ سیاسی، مذهبی، ملی، شغلی و جنسی انجام داد. ولی این تقسیمبندیها فعلاً فقط کار آغاز فرآیند کشف هویت را برایمان پیچیدهتر میکند و بههمین دلیل کاری با آنها نداریم.
البته این کلیدواژهها را خوب به خاطر داشته باشید تا در آینده برای عمیقتر کردن هویت فردی بتوانید به منابع مطالعاتی مراجعه کنید؛ اما برای اهداف فعلی این نقشه راه، همین تقسیمبندیها کافی است.
در بخشهای بعدی، ابتدا موانعی که ما را از کشف و توسعه هویتِ موفق برمبنای بودن دور میکند را بررسی میکنیم و بعد سراغ مسیر رسیدن به هویت موفق میرویم.
چرا به هویتِ موفق نمیرسیم؟
دیگران و روابط اجتماعی
بازهم میخواهیم به داستان مهمانی برگردیم. تجربهای که در آن داستان مطرح شد، بدون شک برای هر انسان سالم ازنظر روانی دردآور است.

لابد شما هم این باور را دارید و یا شنیدهاید که افراد، معمولاً دنبال کسانی میگردند که آنها را به خاطر خودشان دوست داشته باشند. این یعنی مشخصات ظاهری یا موقعیت اجتماعی، عامل اصلی جذابیت آنها نباشد.
از طرفی همهی ما میخواهیم به خاطر تواناییهای شخصیتیمان دوست داشته شویم. از سوی دیگر دوست داریم وظایفی را در نقشهایمان به عهده بگیریم که حس ارزشمند بودنمان را تقویت میکنند؛ اما همانطور که گفتیم، هویتِ داشتن، یعنی دیدگاهی متفاوت، متمایز و بیهمتا.
آیا دیدگاه متمایز همیشه تأیید میشود؟
تمایز، میتواند تبدیل به یکی از موانع رسیدن به هویتِ موفق شود. گاهی نتیجهی تمایز، تنهایی و عدم درک شدن توسط دیگران است. چیزی که قطعاً دردناک است و اگر ما بر راه هویت خود اصرار داشته باشیم، ممکن است مجبور شویم که زمان طولانی این درد را تحمل کنیم.
انسانهایی که روابط اجتماعیشان، شناخت آنها از خودشان را حمایت نمیکند، دچار خشم ناشی از ناکامی شدید میشوند. راههای ساده رهایی از رنجِ خشمی که از عدم پذیرش توسط دیگران داریم، به نظر ساده است؛ اما اینطور نیست.
افسردگی کردن
اولین راه شایع نادیده گرفته شدن و احساس بیارزشی در جمع، افسردگی کردن است. درواقع افسردهها از طریق این افسردگی کردن، توجه دیگران را نسبت به خود جلب میکنند و تقاضای کمک دارند. همچنین این افراد دنبال پذیرش، بدون هیچ پیششرط و مسئولیتی. این افراد درنهایت تسلیم رنج خود شده و دست از هویتِ موفق برمیدارند.
اگر دوست دارید درباره افسردگی و درمان افسردگی بیشتر بدانید اطلاعات رایگان ما را از دست ندهید.

برونریزی خشم
راه دیگر مقابله با رنج ناشی از بیارزشی در جمع، برونریزی خشم است. این دسته از افراد، راه پرخاشگری را برمیگزینند یا افرادی که تأییدشان نمیکنند را مورد حملههای خود قرار میدهند یا نقشهایشان را انکار میکنند و به رفتارهای خلاف مقررات از هر نوع میپردازند.
اینها همان گروهی هستند که ممکن است به مواد مخدر یا رفتارهای پرخطر جنسی روی بیاورند. آنها میکوشند با کمترین تلاش، هرچه میخواهند به دست بیاورند؛ اما نهایت تلاش این افراد بازهم هویتِ موفق نیست.
همانطور که پیشتر هم گفتیم، افراد با هویتِ موفق، دنبال راهحلهایی هستند که دید مثبت آنها نسبت به خودشان را گسترش میدهد. درحالیکه این اقدامات تنها دید منفی را گسترش میدهند و دیر یا زود برایشان هویت بازنده و شکستخورده را متجلی میکنند.
راهحل چیست؟
رهایی از رنج ناشی از نداشتن روابط حمایتکننده، راهحل سالمی هم دارد. مفیدترین راهحل، ایجاد روابط عمیق معنیدار است. برای اینکه اصطلاح عمیق و معنیدار را بفهمیم، اجازه بدهید که در ادامه نگاهی کوتاه به روابط انسانی و عوامل آن بیندازیم.
۳ عامل مهم در روابط انسانی
درواقع سه عاملی که مدنظرمان است سرعت، کیفیت و عمقِ رابطه هستند که در ادامه بهصورت مفصل به آنها خواهیم پرداخت.
ما انسانها به دلیل اجتماعی بودنمان که البته ذاتی است، استاد ایجاد رابطه هستیم. بنابراین با هرکس که به ما احساس امنیت میدهد و ما را نمیترساند، میتوانیم بهسرعت رابطه برقرار کنیم. کافی است در مورد هوا، درس، وضعیت جامعه یا هر موضوع دیگری احساس خود را با فرد کناری مطرح کنیم و در مورد آن واکنش تأییدی بشنویم.

این رابطه لذتی کوتاهمدت به همراه دارد؛ چراکه احساس امنیت بلندمدتی نمیکنیم. بهزودی بحث بر روی احساسات مشترک تمام میشود و نوبت به ارزشها و عقاید میرسد. ولی بعضی روی همین لذت کوتاهمدت سریع میایستند و جلوتر نمیروند.
اینجاست که هویت فرد، فدای لذت کوتاهمدت رابطه میشود؛ زیرا تمایز در احساسات نیست و بیشتر در ارزشها و عقاید بنیادین، معنا پیدا میکند. افرادی که در لذت بردن از روابط سریع، درجا میزنند، پیرو همسالان خود و تسلیم فشار اجتماعی میشوند و روند هویتیابی را به تأخیر میاندازند؛ زیرا برای ارزشهایشان حرمت قائل نیستند.
دسته دیگر از این مرحله میگذرند و در روابط، سرعت را فدای کیفیت میکنند. درواقع این گروه از افراد، رنج تنهایی را بیشتر تحمل میکنند تا برای خود گروهی بیابند که در آن احترام و ارزش متقابل مطرح است.
در این گروه از روابط، کیفیتِ و لذت بیشتر و وسیعتری هم وجود خواهد داشت. چراکه جریان هویتیابی محترم شمرده میشود و فرد میتواند ارزشهایش را به اشتراک بگذارد و در مورد آن از دوستانش بازخورد دریافت کند تا رفتار مسئولانهتری در جهت ارزشهایش بیابد.
اما این دسته از روابط در انتخابهای رفتاری خلاف جهت جمع ضعیف عمل میکنند. اگر انتخاب شما برای دوستتان باارزش تلقی شود ولی توسط او همراهی نشود؛ دیر یا زود شما مجبور به انتخاب بین رفتار موردعلاقه خودتان یا موردعلاقه او میشوید و نمیتوانید جریان هویتیابی خود را فقط از این کانال پیش ببرید.
مثلاً کمک به دیگران ارزش شما است و شما به همین دلیل جمعهها را به شرکت در بازارچه خیریه اختصاص میدهید. دوست شما در مقابل، ارزش سلامتی را دارد و جمعهها میخواهد به کوهنوردی برود. شنبهها چه حرفی برای گفتن به هم دارید؟ درست است که به یکدیگر احترام میگذارید ولی در بلندمدت هویت شما در ابعاد مختلف از هم فاصله خواهد گرفت.
فراموش نکنید که شما میتوانید با افراد دیگری در همان بازارچه خیریه بهسرعت رابطه برقرار کنید و با احترام متقابل به ارزشها، کیفیت رابطه خود را توسعه دهید و از طرف دیگر برای تعمیق روابطتان هم تلاش کنید.
افراد دارای هویتِ موفق، دیدگاه متمایز خودشان را بهصورت مثبت احساس میکنند و دنبال راهحلهایی در روابط خود هستند که دید مثبت آنها نسبت به خودشان را گسترش میدهند.
بدین شکل که علائق مشترک دیگر که شما را به هم پیوند میدهند، بیابید یا بسازید. این شکل از روابط هستند که راهحل سالم جریان هویتیابی شما خواهند بود. پس در مقابل فشار اجتماعی و رنج زیاد ناشی از آن باید دست به انتخاب زد تا هویتِ موفق شکل بگیرد.
نوجوانی؛ یک مرحله از تحول انسانی
نوجوانی هم میتواند یکی از موانع رسیدن به هویتِ موفق باشد. این مانع هم مثل مانع قبلی یک مانع طبیعی و گذرا است؛ اما اگر جدی گرفته نشود و راهحلهای سالم برای گذر از آن انتخاب نشود، میتواند به هویتِ شکست منتهی شود.

نوجوان، بنا بر نقش اجتماعی خود، با ۹ وظیفه تحولی روبهرو است که عبارتاند از:
برقراری روابط با همسالان جدید از هر دو جنس
دستیابی به استقلال هیجانی از والدین
دستیابی به امنیت و استقلال اقتصادی
آمادگی برای اشتغال
پرورش مهارتها و مفاهیم منطقی لازم برای زندگی اجتماعی
فراگیری الگوهای رفتاری مسئولانه اجتماعی
آمادگی برای ازدواج و تشکیل خانواده
توسعه ارزشهای آگاهانه سازگار با محیط
وظایف بالا وظایفی هستند که نقش اجتماعی نوجوان بر عهده ما گذاشته است. میتوانیم ادعا کنیم که ایفای این وظایف ساده نیست؛ زیرا نوجوان برای انجام وظایفش و رسیدن به هویتِ موفق، موانع زیر را سر راهش دارد که مثل وظایف بالا، طبیعی است.
مشغول خود بودن: ذهن نوجوان بهشدت مشغول به خود است. این درگیری ذهنی، بازه گستردهای از خودشیفتگی تا بحران عزتنفس دارد.
خیالپردازی ابراز خود و تمایل به بیهمتا و خاص بودن
خودمحوریِ آرمانگرایانه
میل جنسی
لذتگرایی یا پرهیزکاری شدید
همرنگی با جامعه
از طرفی تفکر زیاد و مشغولیت ذهنی به موارد بالا باعث میشود که رفتارهای زیر در نوجوانان رایج باشند:
نوسانات خلقی
گرایش به برونریزی و رفتارهای ناگهانی
بازداری رفتاری و جدا شدن از اجتماع
اگر این مسائل، رایج و طبیعی هستند، چه چیزی باعث میشود که بعضی از نوجوانان از عهدهی اجرای وظایفشان برآیند و بعضی نمیتوانند و در هویتیابی دچار تأخیر میشوند؟
پاسخ، در انتخاب رفتارهایی است که داریم. نکته اینجاست که در تمام عمر ویژگیهای تحولی دردسرساز را تجربه خواهیم کرد. درست است که این ویژگیهای دردسرساز در نوجوانی شدیدتر بروز میکنند؛ اما باعث نمیشوند که قدرت انتخابمان از بین برود و ما برده ویژگیهای شناختی یا رفتاری نوجوانی باشیم.
آنچه قابلتوجه است این است که میتوانیم انتخاب کنیم که تسلیم این ویژگیها شویم یا با آنها بجنگیم -که آنهم یک نوع درجا زدن است- یا آنها را بپذیریم و برای انجام وظایف نقشمان تلاش کنیم. پذیرش، ممکن است؛ زیرا نوجوانان بسیاری موفق شدهاند.
اگر دوست دارید با یک روش علمی و دقیق برای تربیت فرزند برای شکلگیری یک هویت مستقل و موفق آشنا شوید نگاهی به بسته کودک کامل مغز بیاندازید
نقشه راه رسیدن به هویتِ موفق
باید توجه داشته باشیم که راه رسیدن به هویتِ موفق، زمانبر است و نیاز به تلاش و سعی و خطا دارد؛ اما رفتن در این مسیر، پیش از رسیدن به هویتِ موفق یک روش زندگی مطلوب محسوب میشود.
درواقع هویتِ موفق و تجربه تکیهبر بودن، پویا و مادامالعمر است و ضامن شادمانی دائمی است. همچنین نباید این راه را به نیت رسیدن به یک نقطه پایان شروع کرد؛ بلکه این نقطه پی گرفتن یک مسیر است که قرار است تا پایان عمر در آن باشیم.
خودآگاهی و پذیرش
خودآگاهی و پذیرش اولین قدم در راه رسیدن به هویتِ موفق است. همچنین در این مسیر نیاز داریم که به تعریف قابلاعتمادی از خود برسیم و آن را بپذیریم. برای تحقق این موضوع، شش عامل زیر در این مورد به ما بسیار کمک خواهد کرد.
ارزشها

ارزشهایی مانند کمک به دیگران، خلاقیت، سلامت، امنیت مالی و غیره، راهنمای تصمیمگیری و انگیزه ما برای رسیدن به اهدافمان هستند. تحقیقات نشان میدهد که فقط فکر کردن یا نوشتن درباره ارزشها میتواند شما را در زمان خستگی یا بیحوصلگی حفظ کند.
همانطور که در بسیاری از آزمایشهای روانشناسی نشان دادهشده است، اگر میخواهید خودانگیخته باشید، کافی است که ارزشهای خود را بشناسید.
مأموریت و معنای زندگی
هویتِ موفق بر بودن متمرکز است. بودن بهعنوان انسان یعنی به چیزی بیش از اهداف محسوس پرداختن و به دنبال اتفاقات و کارهای معنیدار بودن.
وقتی ورای اهداف از خود میپرسم که زندگی من چه معنایی دارد و در انتهای عمر چگونه زندگی خود را توصیف خواهم کرد، درواقع به سؤال مأموریت من در زندگی چیست؟ میپردازم.
در مقاله اکت چیست (سیر تا پیاز اکت) به صورت کامل درباره مفهوم ارزش، پذیریش و معنای زندگی صحت کردهایم.
نقاط قوت
نقاط قوت نهتنها تواناییها، مهارتها و استعدادها هستند؛ بلکه ویژگیهای شخصیتی مانند وفاداری، احترام به دیگران، عشق به یادگیری، هوش هیجانی، عدالت و … را هم شامل میشوند.
دانستن نقاط قوت یکی از پایههای اعتمادبهنفس است. البته ممکن است در این مورد نقاط ضعف هم موردبررسی قرار بگیرد، ولی نقاط ضعف چندان تعریف درستی از ما ارائه نمیدهند و عملاً ما را از مسیر درست گمراه میکنند.
علاقهها
علاقهها شامل احساسات، سرگرمیها و هر چیز دیگری است که توجه شما را در یک دوره زمانی طولانی به سمت خود جلب میکند.
برای کشف علاقهها خود، از خودتان بپرسید: به چه چیزی توجه میکنم؟ در مورد چه چیزی کنجکاو هستم؟ چه چیزی برای من مهم است؟ تمرکز روی چیزهایی که به سمتشان جلب میشویم، برای کشف علاقه مهم است و ممکن است به کشف احساسات عمیق ما کمک کند.

خلقوخو
درواقع خلقوخو چیزهایی هستند که باید آنها را بشناسیم و خودمان را با آنها هماهنگ کنیم.
خلقوخو ترجیحات ذاتی شما را توصیف میکند. آیا انرژی خود را از تنهایی میگیرید (درونگرایی) و یا از بودن با افراد (برونگرایی). آیا در مقابل اتفاقات بیرونی بلافاصله دچار نوسانات خلقی میشوید یا میتوانید هیجانات خود را تنظیم کنید.
آیا در مقابل افکار، اتفاقات و یا عقاید متفاوت ذهن بازدارید و یا ترجیح میدهید روند ثابتی را دنبال کنید. آیا ترجیح میدهید برنامهریزی کنید و به تعهداتتان پایبند باشید یا ترجیح میدهید خودتان کیفیت و زمان انجام کارتان را مشخص کنید.
ریتم طبیعی زندگی
ریتم طبیعی زندگی درواقع ترجیحات شما در مورد زمانهایی است که میخواهیم برای انجام کارها اختصاص دهیم. آیا شما یک فرد سحرخیز هستید یا شبها برای کارها میپسندید؟ در چه زمانی از روز انرژی شما به اوج میرسد؟ اگر فعالیتهای خود را درزمانی تنظیم کنید که در بهترین حالت طبیعی قرار میگیرد، به زیستشناسی ذاتی خود احترام میگذارید.
مسئولیتپذیری و خردورزی
مسئولیتپذیری و خردورزی دومین قدم برای رسیدن به هویتِ موفق است و در این مسیر نیاز داریم که نیازهای خود را بشناسیم و مسئولیت برآورده کردن آنها به شکل خردورزانه را بر عهده بگیریم.

هیچکس نمیتواند مسئولیت کشف و ایجاد هویت را برایمان بپذیرد. مهم نیست چه زمانی برای این کار اقدام میکنیم. درنهایت این ما هستیم که باید مسئولیت برآورده کردن نیازهایمان را بر عهده بگیریم.
یافتن و ایجاد هویت بهعنوان یک فرد مستقل درواقع یک امر متناقض نما است. بخش از هویت را باید یافت و بخشی از آن را باید ایجاد کرد و توسعه داد.
همچنین بخشی از هویت ما بیهمتا است و روی استقلال فردی ما بناشده است و بخش دیگر با سازگاری ما در جامعه تعریف میشود. برای رسیدن به هماهنگی در این ابعاد متناقض ما باید بر نیازهایمان متمرکز باشیم؛ زیرا نیازها هم همین ویژگیها را دارند.
از دیدگاه تئوری انتخاب همه انسانها پنج نیاز دارند:
نیاز به عشق و احساس تعلق
نیاز به قدرت و پیشرفت
نیاز به آزادی
نیاز به تفریح
اما اندازه هرکدام از این نیازها در هرکدام از ما متفاوت است. تفاوت دیگر در روش ارضای نیازها برای هر فرد است. مثلاً همه ما نیاز به بقا داریم؛ پس همه ما آب مینوشیم؛ اما هرکس سبک خاصی در خوردن آب دارد.
ضمناً ما نباید طوری نیازهایمان را برآورده کنیم که مزاحم برآورده کردن نیازهای دیگران باشد. به این مفهوم ارضای مسئولیتپذیرانه نیازها میگویند. مثلاً ما نباید برای ارضای نیاز به قدرت خودمان نیاز به آزادی دیگران را محدود کنیم.
در ضمن ما گاهی برای ارضای یک نیاز، مثلاً نیاز به قدرت و پیشرفت نیاز دیگرمان مثل نیاز به تفریح را نادیده میگیریم؛ اما نباید این کار را در طولانیمدت انجام دهیم. ارضای متوازن نیازها میتواند خشنودی ما را تضمین کند و از ما فردی مستقل و درعینحال سازگار بسازد.
مقاله تئوری انتخاب در عمل اطلاعات کامل و جامعی درباره این رویکرد درمانی در اختیار شما قرار میدهد
گفتوگوی درونی مثبت در مورد خود

گفتوگوی درونی مثبت در مورد خود، سومین قدم درراه رسیدن به هویتِ موفق است. بهطور مثال وقتی کسی درباره ظاهر شما صحبت میکند، توجه کنید که به خود چه میگویید. مثلاً «من زیبا هستم».
حالا وقت این است که از خودتان بپرسید «از کجا میدانم زیبا هستم؟» پاسخ این پرسش باورهای شما در مورد زیبایی است و زمینه این باورها را کشف میکنید. در قدم بعدی وقت این است که از خود بپرسید «آیا این باورها و قوانین ذهنی به من قدرت میدهد و واقعگرایانه است؟» اگر پاسخ به سؤال سوم منفی بود باید در باورهایتان تجدیدنظر کنید.
در این نقشه راه نسبتاً طولانی، سعی کردیم که باهم مفهوم عمیق هویت را بررسی کنیم. همچنین سعی کردیم که به سؤالهای «من کیستم» و «هویت من چیست؟» پاسخ دهیم و این نقشه راه کمک میکند تا هویتی که خواهانش هستیم را بشناسیم.
البته نباید فراموش کنیم که رسیدن به هویت موفق، کاری سخت و زمانبر است که نیاز به یادگیری، صداقت و پشتکار دارد. همچنین میتوانید تجربه خودتان از پیدا کردن و داشتن هویت را زیر همین نقشه راه بنویسید تا دیگران هم از تجربه شما استفاده کنند.
کسانی که در خلق این محتوا مشارکت داشتند
مؤلف: سجاد سعیدنیا
ویراستار: علی نصیریپور
سلام و عرض احترام
از خواندم این مقاله بسیار لذت بردم و سپاسگزارم
ممکنه خواهش کنم بنده را راهنمایی بفرمایید که مطالب بیشتر در مورد این موضوع خاص را چطور میتونم تهیه کنم ؟
سلام این مطلب کاملی بود درباره هویت در مقاله مرتبط به ذهنآگاهی هم کمی بیشتر درباره هویت بودن صحبت کردیم. که میتوانید ازش بهره ببرید.
مقاله ی لذت بخشی بود ممنون
سلام مقاله مفید و کاربردی بود .سپاسگزارم
از خواندن این مقاله بسیار لذت بردم، سپاس فراوان
مقاله ارزنده ای بود. ممنونم
باسلام وادب
ای کاش روی این موقوله ی هویت موفق کودکان و دانش آموزان درمراکزآموزشی کار می شد وهرروز به جای کسب هویت شکست و مواجهه با موقعیت هایی که بدلیل عدم مهارت آموزی درمدرسه زندگی تجربه شکست و ناکامی را تجربه می کردند را تجربه نمی کردند. کودکان و نوجوانان سرمایه های این کشورهستند.