در این مقاله بهصورت مفصل درباره تغییراتی که افسردگی در مغز ایجاد میکند، صحبت میکنیم. امیدواریم که این مقاله به شما کمک کند تا اگر احساس افسردگی میکنید، بدانید که افسردگی میتواند چه بلایی بر سر مغزتان بیاورد و بنابراین زودتر برای درمان افسردگیتان اقدام کنید.
افسردگی چیست؟
افسردگی یک بیماری شایع است که سالانه مقدار بسیار زیادی پول صرف درمان و تحقیق برای پیدا کردن روشهای درمانی آن میشود. از طرفی این بیماری یکی از خوشخیمترین و قابلدرمانترین بیماریهای روانشناختی است. پس اگر بعد از خواندن کامل این مقاله احساس ترس کردید، خواهش میکنم که نگران نباشید و فقط برای درمان اقدام کنید.
افسردگی به قدری شایع است که در روانشناسی آن را با سرماخوردگی مقایسه میکنیم. یعنی همانطور که کمتر کسی وجود دارد که سرماخوردگی را تجربه نکرده باشد، کمتر کسی وجود دارد که در طول زندگیاش حداقل یک بار افسرده نشده باشد.
همه ما کمابیش از علائم و عوارض افسردگی خبر داریم؛ اما هنوز هم چیزهای مهمی وجود دارند که درباره افسردگی نمیدانیم. یکی از نکتههای مهمی که در مورد افسردگی نمیدانیم، تأثیر جسمانی افسردگی روی مهمترین عضو بدن یعنی مغزمان است.

همه ما در دورهای از زندگیمان با یک درد روانشناختی عمیق مواجه میشویم. ممکن است شکست عشقی بخوریم، عزیزی را از دست بدهیم، از کار بیکار شویم، درگیر بیپولی یا مشکلات خانوادگی باشیم یا از مشکلات اجتماعی و اقتصادی جامعهمان رنج ببریم. همه اینها دلیل لازم برای افسردگی را فراهم میکنند. به همین دلیل است که خیلی از ما در دورهای از زندگیمان افسردگی را تجربه کردهایم.
جنبهٔ مثبت و منفی افسردگی
دانستن این موضوع که همه ما حداقل یک بار صابون افسردگی به تنمان خورده است، یک جنبه مثبت و یک جنبه منفی دارد. جنبه مثبت این دانش از آنجا میآید که ما میدانیم در این تجربه تلخ و دردناک تنها نیستیم. وقتی من بدانم که افسردگی یک پدیده طبیعی است که هر انسانی در طول زندگیاش حداقل یک بار به آن دچار میشود؛ کمتر احساس تنهایی و ترس خواهم کرد.
از طرف دیگر دانستن این موضوع که همه در زندگیشان افسرده میشوند، ممکن است یک جنبه منفی و بسیار مهم داشته باشد (بهخصوص در مواقعی که افسردگی، متوسط یا شدید باشد). همگانی بودن این تجربه باعث میشود که عوارض آن را نادیده بگیریم.
مثلاً ممکن است به جای اینکه دوست افسردهمان را دلداری بدهیم یا غمخوار کسی باشیم که به دلایلی افسردگی را تجربه میکند؛ از آنها بخواهیم که مثل گذشته باشند. ممکن است انتظار داشته باشیم که بدون هیچ کمکی خوب شوند یا حتی با این تصور که تنبلی میکنند، بیشتر از قبل به آنها سخت بگیریم.
حتی از آن بدتر موقعی که افسرده شدهایم، ممکن است از خودمان انتظار داشته باشیم که بدون هیچ کمک و مراقبتی بهبود پیدا کنیم و حتی با توقع بالا از خودمان برای خوب شدن سریع، به افسردگیمان دامن بزنیم. همه اینها به این دلیل است که نمیدانیم افسردگی چه بلایی سر مغزمان میآورد.
بررسی ۴ آسیب افسردگی به مغز

۱. مغز کوچک میشود
شاید باورش برایتان سخت باشد، شاید هم کمی ترسناک به نظر بیاید؛ اما پژوهشها نشان میدهند که افسردگی میتواند باعث کاهش ضخامت و اندازه بخشهایی از مغز شود. البته هنوز درباره اینکه با افسردگی، کدام بخشهای مغز و تا چه اندازه کوچک میشوند، بحث وجود دارد؛ اما پژوهشها تا اینجا نشان دادهاند که این بخشهای مغز تحت تأثیر افسردگی کوچک میشوند:
هیپوکامپ یا اسبک: وظیفه اصلی این قسمت یادگیری و حافظه است.
تالاموس یا نهنج: تالاموس بخشی از مغز است که اطلاعات را بررسی میکند و آن را به بخشهای مهمتر مغز مخابره میکند.
آمیگدال یا بادامه: این بخش از مغز نه تنها در یادگیری و حافظه؛ بلکه در درک احساسات، هیجانها و پاسخ دادن به آنها و همچنین در کنترل درد هم نقش دارد.
قشر پرهفرونتال یا پیشپیشانی: این قسمت از مغز جایی است که بیشتر فعالیتهای پیچیده و متمایز انسانها در آن اتفاق میافتد. با کمک این بخش از مغز است که برنامهریزی میکنیم، فکر میکنیم، تصمیم میگیریم، ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی خودمان را نشان میدهیم و …
۲. مغز ورم میکند
منظور از ورم کردن این است که بافت مغز در هنگام افسردگی ملتهب میشود. مثل وقتیکه دستتان آسیب دیده و قرمز و دردناک شده است. در چنین شرایطی میتوانید به وضوح ببینید که بافت دستتان حال و روز خوبی ندارد و حالا تصور کنید که همین اتفاق برای بافت مغزتان افتاده باشد.
البته معلوم نیست که این التهاب است که باعث افسردگی میشود یا اتفاقاتی که باعث افسردگی شدهاند، مغز را ملتهب میکنند؛ اما این را میدانیم که چون التهاب میتواند باعث مرگ سلولهای مغزی شود، به مشکلات دیگری هم میانجامد:
کوچک شدن مغز (که در بالا دربارهاش صحبت کردیم)
کم شدن عملکرد انتقالدهندههای عصبی
کم شدن توانایی مغز برای تغییر (یا همان نوروپلاستیسیتی) وقتی که فرد پا به سن میگذارد.
۳. اکسیژن کمتری به مغزتان میرسد!
مغز ما به شدت به کاهش مقدار اکسیژن حساس است. التهاب و مرگ سلولهای مغزی میتوانند باعث علائم و مشکلات زیادی مثلاً در رشد، یادگیری، حافظه و خُلق ما شوند. کاهش اکسیژن میتواند باعث ایجاد مشکلاتی شبیه این شود:
- التهاب
- آسیب دیدن سلولهای مغز یا همان نورونها
- مرگ سلولهای مغزی

۴. ساختار مغزتان تغییر میکند!
افسردگی هم روی ساختار مغز و هم روی رابطه بخشهای مختلف مغز تأثیر میگذارد. گفتیم که افسردگی باعث کوچک شدن مغز کوچک میشود، سلولهای عصبی از بین میبرد و همینها باعث تغییر ساختار مغز میشوند.
این تغییرات در ساختار و رابطه بین نورونها را میشود اینطوری خلاصه کرد:
کاهش عملکرد هیپوکامپ: همانطور که گفتیم نقش اصلی هیپوکامپ در یادگیری و حافظه است. با افسردگی عملکرد حافظهمان تضعیف میشود.
کاهش عملکرد قشر پیشپیشانی: این اشکال در بخش پیشپیشانی مغزمان باعث میشود که نتوانیم کارهای خود را به پیش ببریم. آسیب این منطقه باعث میشود که توجه و تمرکزمان هم آسیب ببیند.
کاهش عملکرد آمیگدال: همانطور که گفتیم، وقتی که عملکرد آمیگدال کم میشود، حال و احوالمان به هم میریزد. زیرا این بخش از مغز که مسئول کنترل احساسات است، آسیب دیده است.
خیلی جالب بود برام
سلام مطلب شما و اتاق درمان دکتر صاحبی خوب و کاربردی ممنون