احتمالاً شما هم این جمله زیاد شنیدهاید یا از آن استفاده کردهاید که «من یک آدم کاملاً منطقی هستم». جملهای که معمولاً در زمانهایی که هیجان بالایی داریم، تأکید بیشتری روی درست بودن آن داریم و خودمان را منطقیتر میبینیم؛ اما اینطور نیست و ما انسانها بیشتر از اینکه منطقی باشیم، هیجانی هستیم.
در واقع بهتر است بگوییم که ما به عنوان انسان، موجوداتی صرفاً منطقی نیستیم. اگر منطقی بودن را این فرض کنیم که برای هر تصمیمی که میگیریم، به خوبی فکر میکنیم و آن را میسنجیم، گزینههای مختلف را بررسی میکنیم و آنوقت بهترین را انتخاب میکنیم، باید بگوییم که اصلاً اینطور نیست. بخش زیادی از تصمیمهای ما را مغز نه از طریق منطق؛ بلکه از طریق سیستم هیجانی به کمک عادتهای قبلیمان میگیرد.
برای درک بهتر این موضوع تصور کنید که یک روز از خواب بیدار میشوید و باید برای اینکه از رختخواب بیرون بیایید یا در رختخواب بمانید، تصمیمِ منطقی بگیرید. شما همه مزایا و معایب ماندن در رختخواب و مزایا و معایب بیرون آمدن از آن را میسنجید و بعد تصمیم میگیرید که امروز از رختخواب بیرون بیایید.
سپس نوبت لباس پوشیدن میرسد. لباس بپوشید یا نپوشید؟ تصمیم منطقی شما این است که لباس بپوشید. بعد باید تصمیم بگیرید که چه لباسی بپوشید و همه لباسهایتان را از نظر مزایا و معایب بررسی کنید. حالا نوبت به صبحانه میرسد. صبحانه بخورید یا نخورید؟ صبحانه چه بخورید؟ سر کار بروید یا نروید؟ با چه وسیلهای بروید؟
همانطور که میبینید، اگر قرار بود هر روز این همه تصمیم بگیرید، به قدری خسته میشدید که قبل از خروج از خانه، نیاز داشتید دوباره به رختخواب برگردید. این موضوع نشان میدهد که شما آنقدرها هم منطقی نیستید!
شاید پیش خودتان بگویید که این موضوع آنقدرها هم به منطقی بودن من ربط ندارد. به هر حال من در روابطم کاملاً منطقی رفتار میکنم. خوب بگذارید مثالی بزنیم. فرض کنید که همسرتان خطایی کرده است (مثلاً ورشکست شده یا امنیت زندگی را به خطر انداخته است) و شما چون کاملاً منطقی هستید و احساسی تصمیم نمیگیرید؛ آن را به طور منطقی بررسی میکنید.
عقل سلیم به شما میگوید که خیلی منطقی او را ترک کنید و همسر بهتری برای خودتان پیدا کنید. طبق قوانین منطقی، شما باید این کار را بکنید؛ اما آیا واقعاً چنین کاری خواهید کرد؟
مغز به جز منطق و تفکر از چه منابعی استفاده میکند؟
مغز، همین حالا هم انرژی زیادی مصرف میکند و اگر قرار بود که بیشتر از این مقداری که حالا انرژی صرف میکند، صرف تصمیمگیری میکرد، حتماً به مشکل بر میخوردیم. درواقع به احتمال زیاد به خاطر اینکه نمیتوانستیم انرژی لازم را برای مغزمان تهیه کنیم، منقرض میشدیم. برای همین است که مغز هوشمند ما، راهحلهای بهتری پیدا کرده است که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت:
عادتها
اگر درس عادتها شاهراه تغییر را مطالعه کرده باشید، در آنجا توضیح دادهایم که مغزمان از عادتها به عنوان راهحلی برای کاهش انرژیِ مصرفی استفاده میکند. در واقع عادتها، راهحلهایی هستند که ما برای مسائل مخالف پیدا کردهایم و با آزمون و خطا، بهترین حالت آن را انتخاب کردهایم.
بهطور کلی عادتها وقتی پدید آمدهاند که شما به نیازی جواب دادهاید. وقتی نیازتان برطرف شده است، شما احساس خوبی را تجربه کردهاید و همین احساس خوب، باعث شده است که آن کار را به قدری تکرار کنید تا بهصورت خودکار در بیاید و به اصطلاح تبدیل به عادت شود. پس میبینید که وقتی بحث عادتها درمیان است، شما آنقدرها هم منطقی نیستید. یعنی از قدرت تفکر و تصمیمگیریتان زیاد استفاده نمیکنید.
هیجانها
هرچقدر هم که با خودتان بگویید که من احساسم را در تصمیمگیری شریک نمیکنم و منطقی تصمیم میگیرم؛ اشتباه میکنید!
همانطور که گفتیم، شما آنقدرها هم منطقی نیستید و این یک موهبت است. بخشی که معمولاً فراموش میکنیم به آن بپردازیم، تصمیمهای ناگهانیمان است که موجب نجات جان خودمان و دیگران میشوند. تصمیمهایی که فرصت فکر کردن درباره آنها را نداریم و در کسری از ثانیه باید واکنشی مناسب داشته باشیم.
تصور کنید در خیالپردازیهای خود غرق شدهاید و بدون اینکه بدانید کجا میروید، در حال رد شدن از خیابان هستید که ناگهان صدای بوق ماشینی شما را از جا میپراند و قبل از اینکه حتی فکر کنید که در چه حالی هستید، خودتان را عقب میکشید.
در اینجا سیستم هیجانی تصمیم گرفته است و چون بسیار قدیمیتر و مؤثرتر از سیستم منطقی و عقلانی شماست، قبل از اینکه فکر کنید، شما را از خطر مرگ نجات داده است. در واقع پژوهشها نشان دادهاند که بخشهایی از مغزمان که مسئول هیجانهایی مثل ترس هستند، در تصمیمگیریهای ما نقش مهمی بازی میکنند. (+)
میانبرهای شناختی
یکی دیگر از راهحلهای مغز برای تصمیمگیری که باعث مصرف انرژی کمتر میشود، استفاده از میانبرهای شناختی یا هیوریستیک است. هیوریستیک که در زبان یونان باستان به معنی «یافتن» یا «کشف کردن» است، به هر روشی برای حل مسئله یا تصمیمگیری گفته میشود که از روشهای از پیش تعیینشده و عملی برای رسیدن به تصمیم استفاده میکنند.
تضمینی وجود ندارد که این روش عملی، بهینه، کامل یا منطقی باشد؛ اما بااینوجود برای رسیدن به یک هدف کوتاهمدت به اندازه کافی خوب هستند. این روشها خیلی از اوقات منطقی هستند؛ اما هدف اصلی آنها این نیست که کاملاً با قوانین منطق همخوانی داشته باشند؛ بلکه هدف اصلیشان این است که شما را زودتر به پاسخ برسانند.