نظر دیگران درباره ما به اندازهی مرگ و زندگی حیاتی است. تا حالا به این فکر کردهاید که چرا اینقدر نظر دیگران درباره ما مهم است؟ چرا خودمان را بابت جملههایی مانند «دیگران چی میگن؟»، «وای آبروم رفت!»، «جواب مردم رو چی بدم؟»، «چرا رئیس امروز من رو اینطوری نگاه کرد؟» آزار میدهیم؟
البته اغلب ما از شنیدن این حرف از دهان بزرگترهایمان حرص هم میخوریم. هر چه باشد، ما نسل قویتر و مستقلتری نسبت به آنها هستیم؛ اما هنوز هم نظر دیگران درباره ما اهمیتی اساسی دارد. این جمله را بسیار زیاد شنیدهایم که انسان موجودی اجتماعی است؛ اما معنی این حرف دقیقاً چیست؟ شاید به این دلایل که انسان:
- بدون دیگران خوشحال نیست
- برای رفع نیازهایش به سایر انسانها نیاز دارد
- بدون آنها نمیتواند زنده بماند
درواقع میتوان گفت که همه این فرضها درست هستند. عضو یک گروه بودن از قدیم الایام برایمان بسیار مهم بوده است. در گذشته، تعلق به یک گروه برایمان به معنی دسترسی به منابع مشترک -از همه مهمتر غذا- بوده است. همچنین تعلق از ما در برابر خطرهای مختلف محافظت میکرده است و میتوانستیم در وظایف روزانه از دیگران کمک بگیریم.
بنابراین مغز انسان خودش را با محیطهای اجتماعی پیچیده وفق داده و طوری تکامل پیدا کرده است که به نشانههای اجتماعی بهشدت حساس باشد. این حساسیت در شرایطی که نشان دهد، جایگاه اجتماعیمان در خطر است، بیشتر هم میشود. یعنی مغز طوری تکامل پیدا کرده است که نظر دیگران درباره ما برایش بسیار مهم باشد.
عضو خوب گروه: چه کسی از گروه طرد میشود و چه کسی میماند؟
عضو خوبی برای گروه بودن همیشه هم ساده نیست. اغلب تعارضی بین کارهای لذتبخشِ من و چیزی که برای گروه بهتر است، وجود دارد. اگر به حال خودمان رها شویم و از نظر دیگران درباره خودمان نترسیم، احتمالاً میل و هوسمان را به چیزهای لذتبخش، بهطور افراطی برآورده میکنیم.
همچنین اگر نظر دیگران برایمان مهم نباشد، تا جایی که میتوانیم غذاهای چاقکننده و خوشمزه میخوریم، بیش از حد میخوابیم، مواد مصرف میکنیم و ممکن است هر کار دیگری را انجام دهیم؛ اما خوردن بیش از مقدار متناسب یا اختصاص دادن منابع بیش از سهممان، خصوصاً وقتی که در گروه هستیم، بسیار خطرناک است و موقعیتمان را در گروه به خطر میاندازد.
تصور کنید که با گروهی از دوستان به جنگل رفتهاید و در یک جای خوش آبوهوا چادر زدهاید. بهمحض اینکه مقداری استراحت کردید، هر کسی برای تهیه ناهار، مشغول کاری میشود. یک نفر برای روشن کردن آتش چوب جمع میکند، فردی دیگر جوجهکبابها را به سیخ میکشد و فردی هم وسایل را برای خوردن آماده میکند.
شما هم لم میدهید و به فعالیت دیگران نگاه میکنید و تخمه میشکنید. تخمههایی که یکی از اعضای گروه آورده تا شب کنار آتش، همه با هم بخورید. بهنظر شما چقدر احتمال دارد که بار دیگر، برای سفر به این گروه دعوت شوید؟
شاید دیگر به مسافرت دعوت نشدن آنقدرها هم مهم بهنظر نرسد؛ اما خیلی اوقات همین دوستانی که با آنها وقت میگذرانیم، در سختی به کمکمان میآیند. (مثال بالا در طول روند این مقاله کاملتر میشود و پیشنهاد میکنیم تا انتها آن را بهخاطر داشته باشید.)
مغز، چطور ما را برای این موضوع آماده کرده است؟
گفتیم که ما نیازی حیاتی به تعلق داشتن به یک گروه داریم. برای اینکه به گروه تعلق داشته باشیم، نیاز به یک ویژگی مهم داریم که به آن در روانشناسی شناختی، خودتنظیمی یا self-regulation میگویند. تنظیم خود را میتوان خلاصهی عبارت «تنظیم رفتار خود طبق نظر دیگران درباره ما» در نظر بگیریم. در ادامهی مقاله برایتان توضیح میدهیم که منظور از این عبارت دقیقاً چیست.
چهار مؤلفه اصلی برای تنظیم رفتار خود
۱. خودآگاهی: قبل از هر چیزی باید از رفتار خودمان آگاه باشیم تا آن را در برابر قوانین اجتماعی، ارزیابی کنیم. مغز، اول از همه رفتارمان را بررسی میکند.
شاید کمی برایتان نامأنوس باشد؛ اما مغزمان مدام در حال بررسی این است که در درون ما چه میگذرد. یک نمونه از نتیجهی این بررسیها را در ادامه میبینیم. در مثال پیکنیک با دوستان، تصور کنید که به خودتان میآیید و متوجه میشوید که نصف تخمهها را خوردهاید.
۲. درک واکنش دیگران: باید متوجه شویم که واکنش دیگران درباره رفتار ما چیست تا بتوانیم پیشبینی کنیم که چه پاسخی به ما خواهند داد. برای این کار در مغز، مکانیسمهای پیچیدهای بهوجود آمده است که به آن «نظریه ذهن یا Theory of Mind» میگویند.
در ادامه مثال گردش با دوستان، وقتی که با خجالت به بشقاب پر از پوست تخمهها نگاه میکنید، میبینید که سایر افراد نگاهی سرزنشآمیز به شما و بشقاب میاندازد و دوباره به انجام کار خودشان مشغول میشوند.
۳. شناسایی خطر: اینکه مثلاً مادرمان چشمغرّه رود یا اینکه دیگران در یک مهمانی به رفتار ما بد نگاه میکنند، در مغز ما بهعنوان نشانه خطر شناخته میشود. این نشانهها باعث میشوند که رفتارمان را تصحیح کنیم.
مغز، تخصص ویژهای در حدس زدن هیجان انسانهای دیگر و نظر دیگران درباره ما دارد. در چنین شرایطی، مغزمان خطرِ پذیرفته نشدن توسط دیگران را شناسایی میکند. حال که کمی احساس خطر میکنید، اخم دیگران به شما این پیام را داده است که اشتباهی در کار است؛ پس بیشتر نگران میشوید.
۴. خودتنظیمی: وقتی که کار به خودتنظیمی میرسد، مغز براساس تفاوتی که بین درک از رفتارمان با آنچه جامعه از ما انتظار دارد، دستبهکار میشود. در واقع براساس بازخوردی که از دیگران میگیریم، رفتارمان را اصلاح میکنیم.
وقتی نگاهی به اطرافتان میاندازید، متوجه میشوید که همه مشغول هستند بهجز شما. خودتان را جمعوجور میکنید و سراغ رهبر گروه میروید و از او میپرسید که برای کمک چه کارهایی از دستتان برمیآید. حالا مغزتان آهی از سر آسودگی میکشد. خوب، به سلامتی خطرِ طرد شدن از قبیله برطرف شد!
مغز، همه این مکانیسمها را به صورت خودکار استفاده میکند تا از ما در برابر خطر حذف شدن از گروه محافظت کند. همانطور که گفتیم، مغز، بهصورت خودکار رفتار ما را طوری تنظیم میکند که مورد پسند دیگران باشد و نظر دیگران درباره ما را به نفع ما مثبت نگه دارد. همچنین مغز، در صرف کردن انرژی بسیار خسیس است. بنابراین این کار را تقریباً بدون این که فکر شما را مشغول کند انجام میدهد.
وقتی ماجرا از کنترل خارج میشود
گاهی اوضاع خوب پیش نمیرود و ما یاد میگیریم که از این توانایی مغزمان، اشتباه استفاده کنیم. در واقع گاهی ما اشتباه تصور میکنیم که هر چه ذهنمان در مورد «نظر دیگران درباره ما» میگوید، بدون شک درست است. در حالی که چنین چیزی حقیقت ندارد. ما به این حالت در روانشناسی، ذهنخوانی میگوییم.
ذهنخوانی وقتی اتفاق میافتد که ما بیش از آن که باید، درگیر فکر کردن درباره نظر دیگران درباره خودمان میشویم. این درگیریِ بیش از حد، انرژی زیادی از ما میگیرد و باعث میشود اشتباهات بیشتری کنیم.
اگر مچ خودتان را مشغول ذهنخوانی درباره نظر دیگران نسبت به خودتان گرفتید:
- بدانید این کاری است که همه ما بهصورت ناخودآگاه انجام میدهیم
- این کاری است که مغز برای پیشگیری از طرد شدن از قبیله و مُردن در تنهایی انجام میدهد
- به جای ناراحتی از این که چرا به نظر دیگران درباره خودتان اینقدر اهمیت میدهید، لبخندی بزنید، از مغزتان بابت تلاشی که برای زنده ماندنتان انجام میدهد، تشکر کنید و بعد تصمیم بگیرید
- آگاهانه تصمیم بگیرید که آیا دچار خطای ذهنخوانی شدهاید یا واقعاً باید تغییری در رفتارتان ایجاد کنید
- سپس دست به کار شوید و کاری را انجام بدهید که آگاهانه دربارهاش تصمیم گرفتهاید
5 دیدگاه دربارهٔ «نظر دیگران درباره ما | موضوع مرگ و زندگی»
بسیار عالی بود
سلام.
توصیف جالبی از موضوع تاییدطلبی بود. متشکرم
ممنونم که نظرتون را با ما به اشتراک گذاشتید.
بنظر مياد با اين بحران جديد بي هويتي
جدا از مسيله مورد تاييد گروه بودن ، ذهن خواني كمك به بازسازي هويت هاي كاذب هم ميكند .
خودشيفتگي
cheghadr jalebe !
dobare dore kardamesh !
cheghadr inke morede tavajohe guruh va baghie bashim maan mishe dar jamee va ravabet , hatta manfie !
inja motevajeh mishim in ye amalkarde khube maghze ! aaliii