همهٔ ما انسانها برای داشتن یک زندگی متعادل تلاش میکنیم. این موضوعی است که هرروز در پی تحقق آن هستیم. قبل از هر چیز باید بدانیم که زندگی متعادل، صرفاً داشتن پول بیشتر، تفریح بیشتر، کار بیشتر و چیزهایی ازایندست نیست و همانطور که در مقالهٔ زندگی متعادل هم گفتیم، برای ایجاد تعادل در زندگی باید آن را تجربه کنیم.
همچنین عوامل مختلفی در برهم خوردن تعادل زندگی، نقشی کلیدی ایفا میکنند. از طرفی در مقالهٔ انواع اعتیاد انسان امروز نیز به یکی از مهمترین عوامل برهم زنندهٔ تعادل در زندگی اشاره کردیم.
اگر بخواهیم بهطور کوتاه زندگی متعادل را معنی کنیم، باید بگوییم که تمامی فعالیتهایی که در طول روز انجام میدهیم و تداخلی در قلمروهای مهم زندگیمان ایجاد نمیکنند و از طرفی موجب خوشنودیمان نیز میشوند؛ یک زندگی متعادل را شکل خواهند داد.
وقتیکه تعادل زندگی برهم میخورد چه میکنیم؟
در نگاه اول شاید ایجاد تعادل در زندگی امر سختی نباشد؛ اما عوامل مختلفی باعث سخت شدن این موضوع میشوند.
دلیل اصلی عدم تعادل هرچه که باشد، اغلب یک پاسخ آماده برای حل آن داریم. بهطورکلی سعی میکنیم که خرسندی، سعادت و شادمانی درونی را با کار کردن بیشتر به دست بیاوریم. یعنی وقتی حالمان خوب نیست، بیشتر کار میکنیم تا دستاورد بیشتری داشته باشیم.
مثلاً اگر بیشتر کار کردن و افزایش درآمد را معیار اصلی خوشنودی خود قرار بدهیم، هر باری که خوشنود نیستیم، دستاوردهای این حوزه از زندگی را بیشتر میکنیم؛ اما واقعیتِ دردناکی نیز وجود دارد.
دستاوردها انواع مختلفی دارند. ازجمله مهمترین آنها میتوان به دستاورد مادی، هنری، تحصیلی، روابط و … اشاره کرد که افزایش هرکدام از آنها -درصورتیکه به همهٔ جنبههای زندگی آگاه نباشیم- موجب خوشنودی کمتر در زندگی خواهند شد.
البته نباید فراموش کنیم که منظور ما ابداً این نیست که دستاورد چیزی خوبی نیست. همچنین وقتی توجه خود را روی یک دستاورد متمرکز میکنیم، ناخودآگاه آن دستاورد بیشتر خواهد شد؛ اما چون همچنان ناخوشنود هستیم، نمیتوانیم از آن لذت ببریم.
همچنین تا زمانی که به سایر جنبههای زندگی خود نگاه نکنیم و برای آنها کاری نکنیم، تعادلی در زندگی وجود ندارد که بتوانیم از دستاوردهای خود خوشنود باشیم. این همان چیزی است که در صورت توجه به آن، میتوانیم رضایت بیشتری از زندگی داشته باشیم.
البته موضوع به همینجا ختم نمیشود و وقتی به تاریخچهٔ انسان نگاه میکنیم، متوجه میشویم که انسانهای گذشته خیلی کمتر از ما مشغول جمعآوری و به تعویق انداختن زندگی بودند.
ریشهٔ بیشتر به دست آوردن!
وقتی به تاریخچه انسان نگاه میکنیم، گونههای اولیهٔ انسان بهاندازهٔ ما دارایی نداشتند. انسانهای اولیه همیشه در معرض خطر بودند و بهجز نیزه و ابزاری که برای شکار یا دفاع از خود داشتند؛ چیز دیگری حمل نمیکردند.
از طرفی همین انسانهای اولیه بودند و از هر چیزی که به دست میآوردند، در همان لحظه استفاده میکردند. یعنی روزانه به شکار میرفتند و غذای موردنیازشان را تأمین میکردند. البته طبیعی است که فصلهایی از سال نیز با سختی زیادی مواجه میشدند که با تشکیل اجتماعهای کوچک این موضوع را تا حد زیادی حل کردند.
از طرفی انسانها وقتی کنار یکدیگر جمع شدند و تشکیل اجتماع دادند، برای زمانهایی که سختی وجود داشت، شروع به ذخیرهٔ آذوقه میکردند. اینجا بود که انسان میتوانست در فصلهای گرم، کشاورزی کند و در فصلهای سردی که امکان بهرهوری از زمین وجود نداشت، از ذخایر خود استفاده کنند.
این موضوع باعث میشد که انسانها زندگی راحتتری داشته باشند و رضایت بیشتری را نیز تجربه کنند؛ اما انسان امروز نمیداند دقیقاً چرا اینهمه ذخیره میکند.
دام به تعویق انداختن زندگی
معمولاً اغلبمان در دامی قرار گرفتهایم که لذت زندگی کردن و افزایش رضایتمندی را از ما میگیرد. اگر انسانهای گذشته برای ۳ یا ۶ ماه آینده خود ذخیره میکردند و بعد به استفاده از آن میپرداختند. این در حالی است که امروزه فرصت زندگی کردن را تا ۶۰ یا ۷۰ سالگی خود به تعویق میاندازیم.
از طرفی فراموش نکنیم که هرچه نامتعادلتر زندگی کنیم، خوشنودی کمتری خواهیم داشت و هرچه خوشنودی کمتری داشته باشیم، بیشتر تلاش میکنیم تا دستاورد بیشتری در یک ضلع از زندگی خود داشته باشیم. بعد از چندین سال زندگی کردن با این نگاه، احتمال اینکه به فردی پر دستاورد در یک حوزهٔ خاص؛ اما ناخشنود تبدیل شویم، زیاد خواهد بود.
در این نوع از زندگی، اغلب فراموش میکنیم که همیشه انرژی و سلامت الان را نداریم و حتی اگر اینقدر خوششانس باشیم که تا ۶۰ یا ۷۰ سالگی هم زنده بمانیم، احتمال اینکه عزیزانمان در کنارمان باشند، بسیار کم خواهد بود.
همچنین فراموش نکنیم که زندگی کردن به معنای سالی یک مسافرت چندروزه، فقط کار کردن تا سن بازنشستگی، ندیدن دوستان و نزدیکان و رفتارهایی از این جنس نیست و برآیند روزانهٔ هر یک از ما، زندگیمان را خواهد ساخت و به آن معنا خواهد بخشید.
وقتی پیر بشویم هم خیلی بلد نیستیم از آن اموالی که به قیمت از دست دادن فرصت بودن کنار عزیزان مان جمع کرده ایم استفاده کنیم. شاید آن پول را باید خرج معالجه و درمان های دردناک مان کنیم. و یا برای دیگران به جا بگذاریم.