خاطراتی که برای کاهش وزن باید تغییر کنند
لطفاً یک لحظه چشمتان را ببندید و به کودکی و غذاهای محبوبتان فکر کنید. ممکن است این غذاها کبابی باشد که روزهای تعطیل میخوردید یا آشی که مادربزرگتان میپخت. شاید کلهپاچهای باشد که به همراه پدر و بعد از ورزش در پارک میخوردید. رابطهی خاطرات و چاقی از همین خاطرات اولیه شروع میشود. نه صبر کنید… داستان از اینها هم قدیمیتر است.
اولین خاطرات ما در این مورد، در بخشهای غیرکلامی و پیشکلامی مغز ما ثبت شدهاند. یعنی وقتی که نوزاد بودیم و در آغوش مادر شیر میخوردیم. درست است که حالا خاطرهی روشنی از آن زمان نداریم؛ اما این خاطرات تأثیر خودشان را دارند.
شاید هیچ وقت به رابطهی خاطرات و چاقی فکر نکرده باشید؛ اما خاطراتی که با خوردنیها ساختهایم، مانع مهمی در مسیر تغییر و کاهش وزن هستند. بعد از خواندن این مطلب به ضرورت تغییر این خاطرات آگاه خواهید شد.
خاطرات را میشود تغییر داد!
به یکی از خاطراتی که در زندگیتان داشتهاید و آن را زیاد دوست ندارید، فکر کنید. آیا تا به حال آرزو نکردهاید که ای کاش میشد این خاطره را از ذهنم پاک شود؟
آرزوی پاک کردن و تغییر دادن خاطرات گذشته به قدری در میان همهی انسانها مشترک است که دربارهاش فیلمها و داستانهای زیادی ساخته شده است و پژوهشگران هم بیکار نماندهاند و دربارهاش به تحقیق پرداختهاند.
ما قبلاً فکر میکردیم که حافظه مانند صفحهای است که همهی خاطرات روی آن ثبت میشوند و در طول زمان این خاطرات ممکن است کمرنگ شوند یا اگر آنها را مرور کنیم، دوباره آنها را به یاد میآوریم و دربارهشان فکر میکنیم.
اما هیچگاه فکر نمیکردیم که بتوانیم خاطرهای را تغییر دهیم و یا آن را اصلاح کنیم. خاطرهها یا در ذهن ما بودند و یا به مرور زمان کمرنگ میشدند و از بین میرفتند؛ اما پژوهشهای جدید علوم اعصاب بُعد جدیدی از خاطرات را برایمان روشن کرد!
شاید برای شما پیش آمده باشد که خاطرهای را چندین بار از زبان یکی از بزرگترها شنیده باشید و هر بار دزدکی به این که آن خاطره، هر بار پرآبوتابتر و پیچیدهتر میشود، خندیده باشید. احتمالاً با خودتان گفتهاید که آن شخص حتماً از روی عمد، هربار جزئیات بیشتری به موضوع اضافه میکند.
این شرایط نمونهی کاملی از مواقعی است که ما خواسته یا ناخواسته خاطرهای که در مغزمان نقش بسته، دوباره یادآوری میکنیم و با توضیح دادن آن جزئیاتی را به آن اضافه میکنیم و یا جزئیاتی را حذف میکنیم. در این مقاله توضیح میدهیم که چطور میشود از این فرآیند برای تغییر رابطهی خاطرات و چاقی استفاده کرد.
بازتثبیت خاطره
در واقع پژوهشهای علوم اعصاب نشان دادهاند که وقتی شما خاطرهای را با جزئیات زیاد به یاد میآورید، تا حدود یک ساعت ساختارهای سلولی و مولکولی مربوط به آن خاطره در برابر تغییر حساس میشوند و سپس دوباره به حالت قبلی برمیگردند و به اصطلاح علمی بازتثبیت میشوند. این یعنی اگر در حین یادآوری خاطرهای، اتفاقی برای شما بیفتد، این اتفاق هم همراه آن خاطره در ذهن شما ثبت میشود.
برای مثال حتماً دیدهاید کسی که با خوردن یک غذای خاص، مسموم شده باشد، تا مدتها و شاید برای همیشه نمیتواند از آن غذای خاص بخورد. در این حالت، خاطرهی حال بدی که با خوردن آن غذا پیدا کرده است، در کنار خاطرهی خوردن غذا ثبت میشود. بار دیگر که با آن غذا روبهرو میشود، خاطرهی این حال بد باعث میشود که از اثر مثبت تجربههای قبلی دربارهی آن غذا کم شود و فرد نتواند از آن غذا بخورد.
استفاده از بازتثبیت خاطرهها
اما اگر قصد داشته باشیم از این یافته برای اصلاح رابطهی خاطرات و چاقی استفاده کنیم، چه کار باید انجام بدهیم؟
اگر مقالهی «برای لاغر شدن، تصمیم کافی نیست» را خوانده باشید، میدانید که عوامل مختلفی روی خوردن ما تأثیر میگذارند. برای مثال اگر ما خاطرات خوشی از غذا خوردن در مهمانیهای خانوادگی داشته باشیم، هر مهمانی، خاطرات خوش گذشته را در مغز ما زنده میکند. این خاطرات بدون این که بدانیم، ما را برای غذا خوردن ترغیب میکنند.
اما خبر خوبی در راه است. راههایی برای اصلاح رابطهی خاطرات و چاقی وجود دارد.
ایجاد تجربهٔ جدید
بار دیگری که در شرایط مشابه قرار گرفتید، به جای خوردن غذای زیاد، تجربهی جدیدی ایجاد کنیم. برای مثال به جای اینکه وقت مشترک را به صحبت کردن و در عین حال خوردن اختصاص بدهیم، یک بازی گروهی مثل پانتومیم را شروع کنیم که شاید حتی بیشتر از گپ زدن لذتبخش باشد.
در این صورت، خاطرهی بازی دستهجمعی به مجموعهی خاطرات شما از مهمانیهای خانوادگی اضافه میشود و در مهمانیهای بعدی بیشتر احتمال دارد که به جای گپ زدن و غذا خوردن، فعالیت جالبتری را پیش بگیرید و صد البته از وارد کردن غذای اضافی به بدنتان پیشگیری کنید.
تمرین ذهنآگاهانه غذا خوردن
غذایی را که دوست دارید، یک بار با ذهنآگاهی (مایندفولنس) کامل میل کنید تا متوجه تجربهای کاملاً متفاوت شوید. ممکن است متوجه شوید که غذای محبوبتان، آنقدرها هم خوشمزه نیست. زیادی چرب، زیادی شیرین یا زیادی شور است. شاید هم غذایی را امتحان کنید که خیلی دوست نداشتید و بعد متوجه شوید که چقدر خوشمزه است.